به سوی سعادت
(تعمقی بر افکار اخلاقی، عرفانی، تربیتی بزرگان دین)
از قرنها پیش با استناد به چاپ های سنگی متعدد
تهیه، تدوین، تنظیم:
دکتر جهاندار مهر افشا
قسمت هفتاد و یکم
فقر و غنا و حالتهاى آنها
دانستى كه دنيا عبارت است از: هر چيزى كه در آن از براى بنده پيش از مردننصيبى هست.خواه نعمت و مال باشد، يا منصب و جاه، يا متابعتشهوت شكم و فرج،يا طلب علو و برترى و تكبر و انتقام و غضب و تشفى غيظ يا غير اينها.و بالجمله از براى دنيا شعب و فروعى بىحد است.وليكن اعظم آفات آن كه متعلق به قوه شهويه استمال است، زيرا كه: هر زندهاى محتاج به آن است.
و از براى مال، فوايد بسيار، و آفات و «غوايل» بىشمارى است.و تميز خوب و بدآن در نهايت صعوبت و اشكال است، زيرا كه: از نبودن مال، صفت فقر و احتياج به هممىرسد.و از وجود آن، وصف غنا و ثروت حاصل مىشود.و اين هر دو صفتى استكه خدا بندگان خود را به آنها امتحان مىفرمايد.
و از براى فقير، دو حالت متصور است: حرص و قناعت.كه يكى محمود و ديگرىمذموم است.
و حريص بر دو قسم است:
يكى: حريصى است كه: حرص آن به كسب و صنعت كردن است، بدون طمع درمال مردم.
و ديگرى آنكه: حرص او به گرفتن مال مردم به زور و ظلم، يا به تكدى و سؤالاست.
و هر دو طايفه هلاكاند.گو طايفه آخر بدتر از اولى باشد.
و از براى غنى نيز دو حالت است: امساك و بذل.يكى ممدوح و ديگرى مذموم.
و بذل هم بر دو نوع است: ميانهروى و اسراف.اول محمود و ثانى مذموم.و غيراينها از جميع اين امور، امورى هستند كه فهميدن آنها مشكل است.و كسى كه طالبمال باشد بايد اول تميز ميان نيك و بد اين حالتبكند و طريقه نيك آن را پيشنهاد خودسازد تا نجات يابد.
مذمت مال و مالدارى
چون دانستى كه: يكى از شعب دنيا مال است.پس بدان كه: در قرآن و احاديثمذمت مال و بدى محبت آن بسيار وارد شده است.
خداوند عالم مىفرمايد:
«يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون».
يعنى: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد مشغولنسازد مالها و اولاد شما، شما را از ياد خدا.و كسانى كه چنين كنند ايشاناندزيانكاران» .
و باز مىفرمايد:
«انما اموالكم و اولادكم فتنة»
يعنى: «جز اين نيست كه: اموال و اولادشما، فتنهاند از براى شما» .
كه به آنها شما را امتحان مىنمائيم.
و حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «دوستى مال و بزرگى، نفاق رامىروياند، همچنان كه آب گياه را مىروياند».
و فرمود كه: «دو گرگ صياد، كه داخل حصار گوسفندى شوند اين قدر از گوسفندان را فاسد نمىكنند كه دوستى مال و جاه، دين مسلمانان را فاسد مىكند» .
و فرمود: «بدترين امت من مالداراناند» .
و فرمودند كه: «دوستان فرزند آدم سه چيز است: يكى تا وقت مردن با او است، و آن مال است.و ديگرى تا لب گور، همراه اومىآيد، و آن اهل و عيال است.و سوم، تا عرصه محشر همراهى او مىكند، و آناعمال است» .
و فرمود كه: «چون روز قيامتشود صاحب مالى را مىآورند كه مال خود را بهمصرفى كه خدا فرموده است رسانيده است، و مال او نيز در پيش روى او مىآيد وچون به صراط مىرسد هر جا كه مىايستد و رفتن بر او مشكل مىشود مال او مىگويدبگذر كه تو حق خدا را در من به جا آوردى.پس ديگرى را مىآورند كه اطاعتخدارا ننموده است، و مال او در پشتسر او مىآيد چون به صراط رسد هر جا كه ايستدمال او گويد واى بر تو كه در حق خدا كوتاهى كردى.پس چنين خواهد گفت تا او بهجهنم افتد و هلاك شود» .
و نيز از آن حضرت مروى است كه: «دينار و درهم به هلاكت افكندند كسانى را كهپيش از شما بودند و شما را نيز هلاك خواهند نمود» .
و در حديثى ديگر از آن حضرت مروى است كه: «در روز قيامت مردى را بياورندكه از حرام در دنيا مال جمع نموده بود و در حرام صرف كرده بود، پس امر شود كه: اورا به جهنم افكنند.و ديگرى را بياورند كه مال از حلال جمع كرده و در مصرف حرامخرج نموده. خطاب رسد كه: او را هم به جهنم برند.و مردى ديگر را بياورند كه مال از حرام جمع كرده و به مصرف حلال خرج نموده.خطاب رسد كه: او را نيز به جهنماندازند.و مردى ديگر را بياورند كه مال از حلال جمع نموده و به حلال خرج نمودهباشد خطاب رسد كه: او را بازداريد، شايد در طلب اين مال ضرر به يكى از امورى كه براو واجب است رسيده باشد، مثل اينكه: نمازى را از وقتش تاخير انداخته يا كوتاهى درركوع يا سجود يا وضوى آن نموده باشد.عرض كند كه: پروردگارا! از حلال كسبكردم و به حلال خرج كردم و هيچ يك از واجبات خود را ضايع نكردم.خطاب رسد:
شايد به جهت اين مال، بر اقران و امثال فخر كردهاى.و به مركبى يا جامهاى مباهات نموده باشى؟ عرض نمايد: پروردگارا! چنين عملى نيز از من سر نزد.و خطاب رسد كه:
شايد كوتاهى و منع نموده باشى حق كسانى را كه من امر كردم كه بدهى از: سادات و يتيمان و مساكين و راه گذران؟ عرض كند كه: نه پروردگارا! هيچ حقى را كه امر فرمودهبودى ضايع نكردم.
در اين وقت اين جماعتحاضر مىشوند و در مقام مخاصمه با آن شخصبرمىآيند و مىگويند: خداوندا! مال به او عطا كردى و او را غنى گردانيدى و به او امرفرمودى كه به ما بدهد.اگر از جواب مخاصمه آنها بر آمد و معلوم شد كه حق آنها راداده.و هيچ فخرى و مباهاتى نكرده.و واجبى از او ضايع نشده.خطاب مىرسد كه:
بايست و به جا بياور شكر نعمتى را كه به تو عطا فرمودهايم از آنچه خوردهاى وآشاميدهاى و لذتى كه يافتهاى» .
آه، آه اى جان برادر! كسى كه مداخل و مخارج او حلال، و همه واجبات خود رابه جا آورده باشد، و حقوق الهى را ادا نموده باشد، به اين دقت محاسبه او را مىرسند.
پس آيا چگونه خواهد بود حال امثال ما كه غرق فتنه دنيا گشتهايم و خود را به حلال وحرام آن آغشتهايم؟ ! نه از شبهات آن اجتناب مىكنيم و نه از شهواتش، نه از اموالشمىگذريم و نه از لذاتش.شكمهاى گرسنه در جوار ما سر به بالين مىنهند و انواع اطعمهرا مىخوريم، و به شكر آن نمىپردازيم.
آه! چه بزرگ خواهد بود مصيبت ما! و چه عظيم خواهد بود بليه ما! بسا حيرتها وپشيمانيها كه به ما رو دهد.و چقدر اندوه و ماتمها كه از براى ما باشد در وقتى كه هيچسودى نبخشد، نمىدانيم كه دنيا با ما چه خواهد كرد؟ و فردا در حضور پادشاه قهار، ازعهده جواب چگونه برخواهيم آمد؟ ! خوشا به حال كسانى كه از دنيا محروم وبىنصيباند.
از زبان سوسن آزادهام آمد به گوش
كاندرين دير كهن حال سبك باران خوشست
حافظا ترك جهان گفتن طريق خوشدليست
تا نپندارى كه احوال جهانداران خوشست
و از اين جهتبود كه بعضى از اصحاب سيد مختار گفت كه: «راضى نيستم روزىهزار مثقال طلا از حلال كسب كنم و در راه خدا صرف كنم، با وجود اينكه از هيچعبادتى مرا باز ندارد.گفتند كه: چرا؟ گفت: مىترسم از آنكه روز قيامت مرا باز دارند وبپرسند كه: از كجا آوردى؟ و به چه مصرف رسانيدى؟ پس سزاوار مؤمن آن است كه:
خود را به دنيا آلوده نسازد، و به قدر كفاف از دنيا بسازد.و اگر زيادتى به او رسد بهجهتخود پيش فرستد.و اگر بعد بماند مفاسد و آفات بسيار دارد» .
برگ عيشى به گور خويش فرست كس نيارد ز پس تو پيش فرست
مروى است كه: «مروى به حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - عرض كرد كه: چرامن شوق به مرگ ندارم؟ حضرت فرمود: آيا مالى دارى؟ عرض كرد: بلى يا رسول الله.
فرمود: مال خود را پيش روى خويش بفرست، زيرا كه: دل هر كسى همراه مال اوست،اگر پيش فرستاد مىخواهد زود به آن برسد و اگر گذاشت مىخواهد با آن باشد» .
حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - درهمى به دست مبارك گرفتند و فرمودند: «تاتو از دست من بيرون نروى نفعى به جهت من ندارى» .
در بعضى روايات رسيده كه: «اول روزى كه سكه درهم و دينار زده شد شيطان آنهارا برداشت و بر روى خود گذاشت و بوسيد و گفت: هر كه شما را دوست دارد بندهبر حق من است» .
و بعضى از بزرگان گفتهاند كه: «دو مصيبت است از براى بنده در مالش در وقتمردن، كه اولين و آخرين مثل آنها را نشنيدهاند: يكى آنكه: همه آنها را از او مىگيرند. و ديگر آنكه محاسبه همه آن را از او مىخواهند» .
ادامه دارد...
تحقیقی بر زیبائی (استتیک)
تهیه و ترجمه از متون قدیمی
دکتر جهاندار مهر افشا
قسمت دوم
اشیائی که ما می بینیم بعضی ها بزرگ و برخی دیگر کوچک اند بزرگها کوچک و کوچکها بزرگ می شوند.
اینها همه ظواهرند ولی بزرگ و کوچک حقایق اند.
در فوق عالم محسوس و مجازی، عالم حقایق و عالم معقول موجود است که از تصورات کلی طبقه بندی شده تشکیل یافته است. در رأس سلسله مراتب مزبور مثال خیر است که عالی ترین کمالات و کلی ترین مثل است زیرا موجودات و اشیاء دیگر به نسبت بهره ئی که از آن دارند هستی پیدا می کنند کمال علت غائی موجودات است.
اشیاء دیگر وقتی زیبا هستند که نصیب و بهره ئی از (مثال) زیبائی داشته و پرتوی از آن دریافته باشند خوب مطلق و خیر اکمل نیز همان کمال زیبائی و جمال محض است.
روح بواسطه «دیالک تیک» تکامل از عالم تعدد و تلون و محسوس بعالم معقول و تغییر ناپذیر «مثل» ارتقا می یابد. روح پیش از اینکه با جسم توأم گردد در عالم «مثل» بوده است. دیدار اشیاء محسوس در او خاطرات گذشته و خوابیده را بیدار می کند که افلاطون آنرا تخطریا تذکر نامیده است.
ذهن و نفس هم دیالک تیک و تکامل دارد. روشنی وصراحت و هماهنگی ریاضیات نمونه ئی از تکامل ذهن است و نظام و روشنائی عالم معقول را نشان می دهد. دل و قلب هم تکامل دارد و انسان را به تخطر و زیبائی علم معقول راهنمائی می نمایند. عشق در حکم تخطر قلب است (توضیحاً: این است موضوعی که افلاطون در رساله «ضیافت» بطرز ماهرانه و جالبی شرح داده است: مهمانان در پیرامون عشق سخن می رانند و سقراط آنچه را که روزی از دیوتیم مسافر دانا در مسائل عشق سخن می رانند و سقراط آنچه را که روزی از دیو تیم مسافر دانا در مسائل عشقی و بسی چیزهای دیگر شنیده است بازگو می نماید: عشق ابتدا زیبائی را در یک تن بعد زیبایی را در تمام تنها جستجو می نماید. سپس بیشتر از زیبائی تن ها، زیبائی روح و زیبائی ارواح را مورد توجه قرار می دهد بعد بزیبائی دانش پی می برد. روح از تماشای این منظره محسور می گردد و دیگر نمی تواند نظاره کند مگر یک دانش، دانش زیبائی را.... دیو تیم سخنان خود را چنین ادامه می دهد: آنانکه در اسرار و رموز عشق باین مرحله رسیده باشند ناگهان با زیبائی شگفت انگیزی رو به رو می شوند. زیبائی ابدی و جاودان مبری از افزایش و نقصان. زیبائی مطلق، زیبائی که تمام زیبائیها و پرتوی از آن می گیرند.... این است راه راست عشق، شروع از زیبائی های این جهان ور سیدن بآن چیزی که فی نفسه زیباست... دیو تیم سخنان خود را بدینسان پایان می دهد؛ دوست من سقراط! «اگر چیزی در این جهان ارزش دارد و زندگی ما را ارزش می دهد عبارت از تماشای زیبائی مطلق است». این چنین نظریه اجازه می دهد که صفات و مشخصات هنرمند را تعریف نمائیم: افلاطون در رساله «تیمه می گوید:
«هنرمندی که دیده خود را به جمال لایزال و ابدی دوخته باشد نمی تواند اثری عاری از زیبائی بوجود بیاورد ولی آنانکه چشم بفانیها می دوزند با آنچنان سرمشق چگونه خواهند توانست اثر زیبائی بیافرینند» (مهر افشا)).
بسیاری از فلاسفه دوره های اخیر مانند هگل، شوپنهاور و ویکتور کوزن در عقاید خود درباره زیبا و زیبائی از فلسفه متافیزیک افلاطون ملهم شده اند.
البته کسی نمی تواند منکر زیبائی نظریه افلاطون باشد هیچ نظریه ئی مانند ایده آلیسم افلاطون به زیبائی معنی عمیق تر و به هنر ارزش والاتری نداده است. اشکال و ایراد عمده در ارزش نقطه حرکت و پایه و اساس متافیزیک آنست بعد از کانت و مخصوصاً آگوست کنت خیلی ها معتقد شده اند که متافیزیک یعنی رسیدن به حقیقت مطلق ممکن نیست.
ما تنها از نمودهائی که بوسیله حواس و وجدان شناخته می شوند آگاه می شویم و مطلق و وجود فی نفسه را نمی توانیم دریابیم.
ادامه دارد...
عرفان و تندرستی...
برچسب : سعادت, نویسنده : mhealth-divinea بازدید : 62