به سوی سعادت10

ساخت وبلاگ

به سوی سعادت

(تعمقی بر افکار اخلاقی، عرفانی، تربیتی بزرگان دین)

از قرنها پیش با استناد به چاپ های سنگی متعدد

تهیه، تدوین، تنظیم:

دکتر جهاندار مهر افشا

قسمت دهم

در بیان محافظت کردن اخلاق حمیده است از بیرون رفتن از حد اعتدال

بدانکه از برای کسب فضائل صفات و محاسن ملکات ترتیبی است لایق که تجاوز از آن نباید نمود و توضیح این کلام آنست که شکی نیست که هر چه از مرتبه به مرتبه دیگر منتقل شود و حرکت می کند از مرتبه اولی به ثانیه و حرکات و افعالی که هر چیزی را از مرتبه نقص به کمال می رساند یا از قدرت واختیار بیرون است و آنرا حرکات طبیعیه گویند مانند نطفه که از زمانی که در رحم قرار می گیرد و حرکات می کند و در اطوار مختلفه تا آنکه به مرتبه حیوانیت می رسد  ویا بقدرت و اختیار ماست و آنرا حرکت صناعیه گویند مانند چوب خشک به توسط آلات و نجار حرکت می کند در صورت های متفاوته تا سریر سلاطین ذوی الاقتدار می گردد و چون حرکات طبیعیه مستند است بمعادی عالیه و مصادر متعالیه معلوم است که موافق مصلحت و مطابق حکمت است و ترتیب آن اتم و احسن است پس بر آدمی لازمست که در تحریکات صناعیه اقتدا نکند تجریکات طبیعیه و صاحب صناعت متابعت طبیعت را نماید و چونکه این را کنیم و شکی نیست که اول چیزی که از برای اطفال تجریک طبیعت حاصل می شود قوه طلب قوت و غذاست چه در رحم مادر از راه ناف غذا را بخود می کشد و همه از متعلقات قوه شهویه است پس اول قوه را که آن حاصل می کند این قوه است و چون این قوه در آن قوت گرفت و به کمال رسید آثار قوه غضبیه در او پیدا می شود که از خود موذیات را دفع کند و خود را از هلاکت و تلف شدن محافظت نماید اگرچه باستعانت از پدر و مادر یا غیر ایشان باشد چنانکه مشاهده می شود که الهی بعمل می رسد مگرمی آید تا دیگران مطلع شده دفع الم نمایند و این قوه قوت می گیرد تا در آن میل برتری بر امثال و اقران و سروری بر دیگران حاصل می شود و این دوم قوه ایست که طبیعت در آدمی می پرورد بعد از آنکه آثار قوه تمیز و ادراک در او ظاهر می گردد و روز بروز زیاد تا قابل تعلیم علوم و صناعات می گردد در اینوقت عمل طبیعت در تدبیر قوی به مرتبه کمال می رسد و ابتدای تکمیل صناعی است یعنی وقتیست که آدمی نفس خود را تکمیل نموده تدبیر قوائیر که طبیعت پرورش داده بنماید و ایشانرا بکمال رساند پس اگر کوتاهی کند و خود به تکمیل صناعی نپردازد به همین حال باقی خواهد بود و به کمال حقیقی که انسان به جهته آن خلق شده نخواهد رسید زیرا که همه کس متصف به جمیع صفات حسنه و صاحب نفس قدیسه ایجاد نشده که در استعداد مردم اختلافی باشد و چون دانستی که طبیعت اول قوه شهویه را بظهور آورد و بعد از آن غضبیه و بعد از آن قوه عقل و تمیز پس صناعت باید باین ترتیب تدبیر و تکمیل نموده ابتدا در تهذیب قوه شهویه سعی نموده و صفت عفت را که از فضایل اینقوه است اکتساب نموده و بعد از آن بقوه غضبیه پرداخت و ملکه شجاعت را که از کمالات اینقوه است تحصیل کرد پس در تکمیل قوه عاقله اجتهاد نمود و در فضیلت حکمترا بدست آورده چنانکه باین ترتیب آدمی در تحصیل اخلاق حسنه کوشند بسهولت و آسانی جام سعادت نوشد و ثمره این ترغیب تسهیل تهذیب اخلاق و آسانی آنست چه شکی نیست که قوه شهویه بانقیاد و اطاعت از قوه غضبیه نزدیکتر و گذشتن از قدر زائد از ضروریات غذا و شهوت از ترک جاه و برتری و ریاست و سروری و نیکی در مقابل بدی و اغماض از انتقام دشمنان قوی بسی آسانتر است پس تسخیر تسهیل قوه شهویه در ابتدا سهل است و بعد از تسخیر فی الجمله تولی از برای عاقله حاصل می شود و ملکه تسخیرا وهم می رسد و اسباب قوه غضبیه اندکی کمتر می گردد و تسخیر آن نیز بسهولت میسر می شود و بعد از تسخیر این قوه تحصیل ملکه حکمت که از آند و صعب تر است بآسانی ممکن می گردد و کیسکه این  ترتیب را از دست بدهد آن است که تکمیل خود و تهذیب اخلاق  از برای او ممکن نباشد و لیکن بدشواری و صعوبت حاصل می شود پس طالب سعادت ابد در هیچ حالی دست از طلب ندارد و از رحمت خداوند متعال نومید نشود و کمر طلب در میان بندد و دامن همت بر کمر زند و طلب تایید و توفیق از پروردگار شفیق مجید نماید و بدانکه همچنانکه کسیکه فاقد صفات کمالی است سعی در تحصیل آن و ازله ضدش بر او لازم است همچنین صفت کمالی که از برای آدمی حاصل است جهد در محافظت و بقاء آن واجبست مانند صحت بدن چه اگر کسیرا مرضی باشد سعی در تحصیل دفع آن و صحت باید بکند و اگر صحیح باشد مراعات حفظ صحت را می باید نماید و از این جهت است که فن طب را منقسم بد و قسم کرده اند یک قسم در حفظ صحت و دیگری در دفع مرض و چون علم اخلاق نیز شبیه بعلم طلب است بلکه طب حقیقی آنست پس علم اخلاق نیز منقسم بدو قسمت می شود یکی در کسب فضایل و دیگری در دفع رذایل و به جهت مشابهت این دو علم اینعلم را طب روحانی گویند همچنانکه طب متعارف را طب جسمانی نامند واز اینراه بود که جالینوس طبیب در نامه که به خدمت حضرت مسیح علی و آله و علیه السلام فرستاد نوشت که من طبیب الابدان الی طبیب النفوس یعنی این نامه ایست از طبیب بدنها بسوی طبیب روحها

ادامه دارد.....

 

عرفان و تندرستی...
ما را در سایت عرفان و تندرستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mhealth-divinea بازدید : 29 تاريخ : جمعه 12 خرداد 1396 ساعت: 20:04