به سوی سعادت3

ساخت وبلاگ

به سوی سعادت

(تعمقی بر افکار اخلاقی، عرفانی، تربیتی بزرگان دین)

از قرنها پیش با استناد به چاپ های سنگی متعدد

تهیه، تدوین، تنظیم:

دکتر جهاندار مهر افشا

قسمت سوم

در حقیقت آدمی است

چون دانستی که هر کسی مرکب است از نفس و بدن پس بدانکه حقیقت آدمی و آنچه به سبب آن بر سایر حیوانات ترجیح دارد همان نفس است که از جنس ملائکه مقدسه است و بدن امری است عاریت و حکم مرکب از برای نفس وارد که بدان مرکب سوار شده و از عالم اصلی و موطن حقیقی باین دنیا آمده تا از برای خود تجارتی کند و سودی اندوزد و خود را به انواع کمالات بیاراید و اکتساب صفات حمیده و اخلاق پسندیده نماید و باز مراجعت بوطن اصل خود نماید یا هر مریدی حکم شهری دارد از شهرهای اقلیم آفرینش که پادشاه کشور هستی که حضرت آفریدگار است هر بدنی را با قطاع روحی که از زادگان عالم تجرد است مقرر فرموده تا از منافع و مداخل آن شهر تهیه خود را دیده مسافرت بعالم قدس کند و سزاوار خلوتخانه انس گردد و در این بدن شریکست با سایر حیوانات زیرا که هر حیوانی را نیز بدنی است محسوس و مشاهد که مرکب از دست و یا چشم و گوش و سر و سینه و سایر اعضا است و باین سبب بر هیچ حیوانی فضیلتی ندارد و آنچه باعث بر فضیلت آدمی بر سایر حیوانات می شود آن چیز دیگر است که نفس ناطقه باشد که حیوانات دیگر را این جزء نیت و بدانکه بدن امریست فانی و بی بقا که بعد از مردن از هم ریخته می شود و اجزای آن از یکدیگر متفرق می گردد و خراب می شود تا باز وقتیکه با پروردگار تعالی شانه اجزای آن مجتمع شود و بجتهه ثواب و حساب و عقاب زنده کرده شود اما نفس امریست باقی که اصلاً و مطلقاً از برای او فنائی نیست و بعد از مفارقت او از این بدن و خرابی تن از برای او خرابی و فنائی نخواهد بود و از این است که خداوند سبحان می فرماید و لا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتابل احیاء عند ربهم یرزقون فرجین یعنی گمان نکنی آن کسانیکه کشته شدند و جان خود را در باختند در راه خدا مرده هستند بلکه ایشان زنده اند نزد پروردگار روزی داده می شوند دیگر می فرماید ارجعی الی ربک یعنی ای نفس رجوع و بازگشت کن نزد پروردگارت چنانکه در اول از نزد او سبحانه آمدی و نیز اینست که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله در روز بدر ندا می فرمود بشهدای بدر قتل وجدنم ما وعد ربکم حقاً ای کشته شدگان آیا یافتید آنچه را که پروردگار شما بشما وعده داده بود حق و راست پس بعضی از اصحاب عرض کردند یا رسول الله ایشان مرده اند چگونه آواز می دهی ایشان را حضرت فرمود انهم اسمع منکم ایشان از شما شنواترند و فهم و ادارک ایشان حال از شما بیشتر است و ظاهر است که شنیدن ایشان در آن وقت نه بآن بدنی بود که در صحرای بدر افتاده بودند بلکه بهمان نفس مجرده باقیه بود.

در مسافرت جنبه ی روحانیت بعالم اعلا و عالم قدس

از آنچه مذکور شد دانسته شد که از برای انسان دو جنبه ی است یکی جنبه ی روحانیت که مناسبت دارد به سبب آن با ارواح طیبه و ملائکه مقدسه و دیگری جنبه ی جسمانیت که مشابهت دارد بجهته آن با حیوانات از بهائم و سباع و بواسطه ی آن جزو جسمانی چند روزی در این عالم هستی زیست می نماید و مقام می کند پس بواسطه جزء روحانی مسافرت بعالم اعلا می کند و در آنجا همیشه مقام می سازد و مصاحبت می کند با ساکنان عالم قدس بشرطیکه در مدت اقامت در دنیا میل بآن عالم نموده همه روزه در ترقی باشد تا جانب جزء روحانی بر جسمانی غالب شود و کدورت عالم طبیعت را از خود بیفشاند و در او آثار روحانیت پیدا گردد و چون چنین باشد می رسد بجائی که با وجود آنکه در این دنیا هست هر لحظه از مبادی فیاضه کسب فیوضات می کند و دل او بنور الهی روشن می شود و هر چه علاقه ی او از جسم و جسمانیات کمتر می گردد. روشنی دل و صفای خاطرش زیاد می شود تا زمان مفارقت از ایندنیا رسد تمامی پرده های ظلمانی طبیعت از پیش دیده ی بصیرتش برداشته میشود و حجاب های عوایق هیولانیه از چهره ی نفس دور می گردد و در آنوقت از دل او جمیع اندوه ها و المها بیرون میرود و می رسد بسر و راهدی و راحت سرمدی هر لحظه او او را از اشعه ی جمال ازل نوری تازه و هر دم او را از مواید احسان لم یزل فیضی بی اندازه حاصل می گردد و بزبانحال می گوید شعر حجاب چهره ی جان می شود غبار تنم* خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم بدن او مقیم خطه خاک و دل او مصاحب مکان عالم افلاک بجز مراد خدا را نجوید و سخنی که نه از برای اوست نگوید و راهی  که نه به سوی اوست نپوید تا برسد بمجاورت ملاء اعلا و محرم گردد و در محفل قرب مولا و بیابد آنچه را هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به هیچ خاطری خطور نکرده و ببیند آنچه را که در کتاب الهی اشاره بآن شده که فلایعلم نفس ما اخفی لهم من قره و اعین یعنی نمی داند هیچ کس آنچه ذخیره شده است از برای ایشان از چیزهائیکه دیده ها را روشن می کند*

در بیان لذت و محنت روح و بدنست

چونکه دانستی که آدمی را روحی و بدنی است که هر کسی مرکب است از این دو بدانکه هر یک از این دو جزء را المی و لذتی و راحتی و مرضی و صحتی است و آلام و محنت های بدن عبارتست از امراض و بیماریها که عارض بدن می گردد و جسم را لاغر و نحیف می کند و او را از درک لذات جسمانیه باز می دارد و با مسامحه در معالجه بهلاکت بدن منجر می شود وعلم طب موضوع است از برای بیان این امراض و معالجات آنها و آلام و بیمارهای روح عبارت است از اخلاق ذمیمه و صفات رذیله که موجب هلاکت و بدبختی روح است وباز می دارد او را از درک لذات روحانیه و رسیدن بسعادت ابدیه و او را محروم می گرداند از مرافقت محرومان خلوتخانه ی انس و مجاورت عالم قدس و صحت و راحت روح عبارتست از اتصاف او با وصاف قدسیه و ملکات ملکیه که موجب قرب حضرت باری وباعث نجات و رستگاریاست و تفصیل این امراض و معالجات در علم اخلاق است که در این مطالب عنوان می شود.

زنهار این جان برادر تا حدیث بیماری روح را سهل مگیری و معالجه ی آن را بازیچه نشماری و مفاسد اخلاق رذیله را اندک ندانی و صحت روح را به صحت بدن قیاس نکنی و چگونه عاقل چنین قیاس کند و آنکه مقصدو از صحت بدن از برای کسانیکه از روح و صلاح و فساد آن فراموش کرده اند نیست مگر زندگانی پنجروزه ی دنیا و زیست کردن در این عاریت سرا و بر مرض آن مفسده ی مترتب نمی شود مگر باز ماندن از لذات خسیسه جماع وغذا و امثال اینها و اما اخلاق ذمیمه که بیماری روح از آنها است باز می دارد آدمی را از رسیدن بلذت سعادت ابد و پادهش می رود و هر یک از آنها پرده ایست ظلمانی که مانع از اشراقات انوار الهیه و عایق فیوضات نفحات رحمانیه است و مسامحه در معالجه ی آنها آدمی را به هلاکت و ائمه و شقاوت اهدیه می رساند و صحت روح و انصاف این محاسن اخلاق باعث زندگانی ابدی و حیات حقیقی است و بعد از آنکه ساحت نفس انسانی از اخلاق ناپسند پاک و به صفات ارجمند به ترتیب مقرر آراسته گردد مستعد قبول فیضهای غیر متناهیه رب الارناب بلکه سبب آن رفع حجاب می شود.

ادامه دارد....

 

عرفان و تندرستی...
ما را در سایت عرفان و تندرستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mhealth-divinea بازدید : 47 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 20:37