به سوی سعادت4

ساخت وبلاگ

به سوی سعادت

(تعمقی بر افکار اخلاقی، عرفانی، تربیتی بزرگان دین)

از قرنها پیش با استناد به چاپ های سنگی متعدد

تهیه، تدوین، تنظیم:

دکتر جهاندار مهر افشا

قسمت چهارم

صور جمیع موجودات در آئینه دلش ظاهر می شود و  در این هنگام موجود می شود تام الوجود ابدی الحیات سرمدی البقا قامتش سزاوار خلعت الهیه و تارکش لایق تاج سلطنت و ریاست معنویه گردد و می رسد بجتها و لذاتیکه متواترند که هیچ دیده مانند آن ندیده و بخاطر آفریده نگذشته و از اینست که سید رسل صلی الله علیه و آله فرموده لولا ان الشیاطین یحومون علی قلوب بنی آدم لنظروا الی الملکوت السموات و الارض یعنی اگر نه این بود که لشکر شیاطین اطراف دلهای بنی آدم را فرا گرفته اند هر آئینه مشاهده می گردند حقایق موجودات عالم علویه و سفیلته را و مطلع می شدند بر آثار قدرت کامله حق سبحانه در آنها و همچنانکه تطهیر نفس ازجمیع صفات خبیثه مورث رفع پرده های ظلمانیه و کشف حقایق جمیع موجودات امکانیه می گردد و همچنین ازاله بعضی از آنها نیز باعث صفا و روشنائی در نفس می شود باجمله بقدریکه آئینه نفس از زنگ کدورت عالم طبیعت پاک می شود صور موجودات عوالم قدس در  آن ظاهر می گردد و بهمان مقدار سزاوار قرب بساط پروردگار می شود و باین سبب خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله فرمودند ان لی مع الله حالات لایتحملها ملک مقرب و لانبی مرسل مرا با خدای حالاتی چند است که نه هیچ ملک مقرب و نه پیغمبری مرسلی تاب و توانایی او را دارد و هر کسی که در مقام سلوک راه سعادت باشد و مراقبت احوالات خود نماید بقدر استعداد و قابلیت خود بر می خورد و بآنچه می رسد باو از الطاف ربانیه و فیوضات رحمانیه ولیکن فهم ما ادراک فوق رتبه خود را طی کند اگرچه باید از بابت ایمان بغیب تصدیق و اقرار بآن نماید همچنانکه ما ایمان داریم بنبوت و خواص پیغمبری و لیکن حقیقت آنها را نمی شناسم و عقول قاصره ی ما احاطه بکنه آنها نمی کند و چنانچه احاطه ندارد و چنین بعالم طفل و طفل نمی داند عالم ممیزرا و ممیز عامی نمی فهمد عالم علما را و علما نمی شناسند عالم انبیاء و اولیا را و بحکم عنایت ازلیه درهای رحمت های غیر متناهیه الهیه بر روی هر کسی گشاده و بخل از برای احدی نشده و لیکن رسیدن بآنها موقوف است باینکه دل صیقل داده شود و از کدورت عالم طبیعت پاک شود و زنگ اخلاق ذمیمه از آن زدوده گرد وپس حرمان از انوار فیوضات الهیه و دوری از اسرار ربوبیه از بخل مبدء فیاض است تعالی شانه عن ذلک بلکه از پرده های ظلمانیه ونایم صفات و عوایق جسمانیه است که بدن آدمی را احاطه نموده است شعر هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ورنه شریف تو بر بالای کوااه نیست و مخفی نماند که آنچه از علوم و معارف و اسرار که آدمی بواسطه ی تطهیر نفس و تصفیه ی آن فهیم می گردد و نه مانند این علومی است که از مزاولت کتب رسمیه و ادله ی عقلیه گرفتاران طبیعت و محبوسان زندان و هم و شهوت می فهمد بلکه آنها علوم حقیقته نورانیه که از انوار الیهه و الهامات حقه ی ربانیه مستفاد شده اند و چندان ظهور و جلاء و نورانیت و صفا از برای آنها هست که قابل شبک و شبهه نیستند و این علمی است که حضرت فرمودند انما هونو یقذفه الله فی قلب من یرید یعنی علم نوری است که حقتعالی می افکند آنرا در هر دلی که می خواهد از امیرالمومنان علیه السلام در کلمات بسیار اشاره باین علم فرموده اند از آنجمله می فرماید در صف راستین از علماء هجم العلم علی حقیقه البصیره و با شر و ارواح الیقین و استلانواما استوعره المرفون و انسواما استوحش الجاهلون و صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقه  بالحل الاعلی یعنی علم هجوم آورده است بایشان بصیرت و بینائی و به حقیقت روح و یقین رسیده اند و نرم و آسان شده است از برای ایشان آنچه سخت و مشکل است بر دیگران از اهل عیش و تنعم در دنیا و یار و انیس شده اند بآنچه وحشت می گیرند از آن جاهلان وزندگانی می نمایند در دنیا ببدنهائیکه روح آنها تعلق به عالم اعلا دارد و مکان دیگر می فرماید قداحی قلبه و اتات نفسه و حتی دق جلیله و لطف علیظه و برق له لامع کثیرالبرق تابان له الطریق و سلک به السبیل یعنی زنده کرد دل خود را و میرانید نفس خود را تا آنکه همواری و درشتی او لطیف وهموار شد و درخشید از برای او نوری درخشنده پس ظاهر و هویدا کرد از برای او راه حق را و برد او را در راه تا رسانید او را به مطلوب ولیکن مادامیکه صفحه ی دل از نقوش اخلاق ذمیمه پاک نگردد و این قسم علم و معرفت در آن مرتسم نشود زیرا که علوم در معارف عبادت باطنی است همچنانکه نماز طاعت ظاهر است و همچنانکه تا ظاهر از جمیع نجاسات ظاهر پاک نباشد نماز صحیح متحقق نمی شود و همچنین تا از باطن جمیع نجاسات باطنیه را که صفات خبیثه است رذایل نکنی نور علم صحیح مبرا از شوائب شبهات بر آن نمی تابد و چگونه می تواند شد که دل ناپاک منزل علوم حقه شود و حال اینکه افاضه ی علوم بر دلها از عوالم لوح محفوظ بوساطت ملائکه مقدسه است که وسائط فیض الهی هستند و پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود و لایدخل الملائکه بینافیها کلب یعنی ملائکه داخل نمی شود خانه را که در آن سنگ باشد پس هر گاه خانه ی دل مملو از صفات رذیله که سگان درنده هستند باشد چگونه ملائکه که حمله ی علوم و معارفند داخل می شوند و از اینجا معلوم می شود که کسانیکه عمر خود را صرف تحصیل علم از طریق مجادات کمالیه و استدلالات فکریه نموده اند و از تزکیه نفس از صفات ذمیمه غافل مانده اند بلکه بدلهای ایشان متعلق بقا ذرا دنیای دنیه و نفوس ایشان منقا و قوه غضبیه و شهویه است از حقیقت علم بیخبر و سعی ایشان را بی ثمر است و آنچه را تحصیل کرده اند و علم پندارند بر خلاف واقع است زیرا که علم حقیقی را بجهت و سروری و صفات و نوری می باشد و دلیران که نور علم واقعی داخل شد مستغرق عظمت خداوند جلیل و محو مشاهده جمال جمیل می شود و التفات بغیر او نمی کند و غایت همت اکثر این اشخاص تحصیل ز خارف دنیا و حصول منصب و جاه و شهرت در بلاد و تسخیر قلوب عباد است و نه همین که صفات خبیثه و اخلاق رذیله مانع از طلوع انوار در علوم حقیقته ازمطلع فیوضات الهیه باشد و بس بلکه بدون تزکیه نفس و تصفیه ی قلب عبادات ظاهریه را اثری و طاعات بدنیه را ثمری نمی باشد و چه فایده مترتب می شود بر آراستن ظاهر و کاستن باطن قال الله سبحانه ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر یعنی نماز باز می دارد نماز کنندگان را از اعمال زشت و منکر اگر نماز با خباثت باطن و اخلاق سئیه مقبول خداوند بی نیاز بودی پس چرا می بینی اکثر مردم را هر روز نماز پنجگانه بجا می آورند و هر ساعت چندین منکر و معصیت از ایشان صادر شود و حضرت فرمودند الصلوه معراج المومن یعنی بواسطه ی نماز مومن عروج می کند بمعارج قرب پروردگار پس اگر آنچه می کنیم نماز باشد چرا بجز تنزل و هبوط از خود نمی یابیم گرنه موش دزد در ابنان ماست گندم اعمال چل ساله کجاست اول ایجان دفع شر موش کن* بعد از آن در جمع گندم جوش کن و مثال کسانیکه مواظبت بر عبادات جسمیه می کنند و از صفای دل و پاکی آن و ظلمت نفس و ناپاکی آن فراموش کرده اند و التفاتی بآن نمی کنند مانند قبور مردگانند که ظاهر آنها را زینت نمایند و در باطن آن مردار گندیده پنهانست یا مثل خانه ایست ظلمانی و تاریک که چراغ بر بام آن نهند و یا چون مرد دهقانی است که تخمی اکفند و آن تخم سبز شود و یا آن گیاهی که زرع را تباه کند بروید و آن شخص سر آنگیاه را قطع کند و از بیخ آن غافل ماند تا آنکه قوت گیرد و همه ی محصول آنرا فاسد و خشک نماید یا شبیه شخصی است که بدن او را جرب فرا گرفته باشد و طبیب حاذق می فرماید که در دوائی بنوشد که ماده جرب را از باطن قلع نماید و طلائی را بر ظاهر بدن بمالد که اثر آنرا از ظاهر دفع کند و او دوا را ترک کند و بطلا اکتفا نماید  و هر چه بطلا دفع شود از چشمه ی باطن اضعاف آن منفجر گردد تا او را هلاک سازد چون معلوم شد که قیاس بیماری و صحت نفس بمرض و سلامتی بدن محض جهل و خطاست پس عجب از طایفه که شب و روز اوقات خود را صرف محافظت صحت بدن فانی می کنند و صبح و شام در دفع امراض جسمانیه سعی تام بعمل می آورد و قول طبیب فاسقی بلکه کافریرا گردن اطاعت نهاده و بشرب دواهای ناگوار و ارتکاب اعمال ناهنجار قیام می نمایند و سر از فرمان طبیب الهی در تحصیل سعادت و ائمیه و حیات ابدیه بچیند و معالجه نفس را اندک و سهل می شمارند.

ادامه دارد.......

 

عرفان و تندرستی...
ما را در سایت عرفان و تندرستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mhealth-divinea بازدید : 53 تاريخ : جمعه 5 خرداد 1396 ساعت: 20:37