فرازهایی از علم الارواح و معاد7

ساخت وبلاگ

فرازهایی از علم الارواح و معاد

تهیه، تدوین، تنظیم:

دکتر جهاندار مهر افشا

فصل اول

اصالت روح

قسمت هشتم

عیسی علیه السلام و مریم و مسئله روح!!

در چند مورد از قرآن مجید مسئله روح به حضرت عیسی و مادرش کشانیده شده و بابی را در این امر گشاده است.

در داستان عفت و پاکدامنی حضرت مریم خدایتعالی می فرماید:

فنفخنا فیهامن روحنا و جعلنا ها و ابنها آیه للعالمین. (انبیاء/91)

آن بانوئی که دامان خود را از آلودگی بی عفتی پاک نگه داشت، پس ما را از روح خود در او دمیدیم و او و فرزندش «مسیح» را نشانه بزرگی برای جهانیان قرار دادیم.

در تفاسیر آمده است: که منظور از «روحنا» روح ما، اشاره به یک روح با عظمت ومتعالی است و به اصطلاح این گونه اضافه «اضافه تشریفیه» است که برای عظمت چیزی به خدا اضافه شده است.

و در ارتباط به این معنا در جای دیگر فرمود: فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراً سویاً، بعد از آنکه حضرت مریم از خانواده اش جدا شد و حجابی میان خود و آنها افکند، خدایتعالی می فرماید: در این هنگام ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی عیب و نقص بر مریم ظاهر شد.

در اینجا مفسرین متذکر شده اند، که آن روح یکی از فرشتگان بزرگ بود که بسوی او فرستاده شد و او در شکل انسان کامل و بی عیب و خوش قیافه بر مریم ظاهر گردیده است.

در این مورد صاحب تفسیر المیزان آورده است: آن روحی که بسوی مریم فرستاده شده بود بصورت بشر ممثل شد، و معنای تجسم به صورت بشر این است که در حواس بینائی مریم به این صورت محسوس شود و گرنه در واقع باز همان تمثل «روح» است نه بشر، و در این مورد اضافه می کند: از آیات دیگر هم دراین معنا می توان فهمید که آن روحی که برای مریم بصورت بشری مجسم شد همان جبرئیل بوده است.

و اما موضوع مهم اینست که مسئله روح درباره عیسی و مریم در قرآن مجید بر چند وجه آمده که باز در این مورد مطالب دیگری بیان خواهیم داشت، همچنان می فرماید:

و مریم ابنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا.... (تحریم/12)

و داستان مریم است دختر عمران که بانوئی پاک بود، ما در رحم او از روح خود بدمیدیم و او کلمات پروردگار خود را و کتابهای او را تصدیق داشت و از خاشعان بود.

اصولاً از نظر اهمیت مقام حضرت مریم در قرآن کریم متجاوز از بیست سوره درستی و چند آیه نام او برده شده؛ و خدایتعالی او را درباره ی عفت و پاکدامنیش بسیار ستوده است تا به جائی که فرمود:

ان الله اصطفیک و طهرک و اصطفیک علی نساء العالمین (آل عمران/42)

فرشتگان به او گفتند: ای مریم خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برتری داده است.

اما آنچه که خدایتعالی درباره ی فرزند او عیسی علیه السلام آورده چنین است، که بر اهل کتاب خطاب می فرماید که متوجه باشید در دین خود غلو نکنید و درباره ی خدا غیر از حق چیزی نگوئید؛ عیسی بن مریم فقط فرستاده ی خدا است و کلمه خدا بود که به مریم القا شد، همچنانکه فرمود: انما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و کلمته القیها الی مریم و روح منه.... (آل عمران/171) اشاره ی این آیه بر اینست که عیسی روحی است که از طرف خدا آفریده شده و این کلام « و روح منه» تعبیری است که در مورد آفرینش آدم و به یک معنی دیگر آفرینش تمام بشر نیز در قرآن آمده است، و اشاره به عظمت آن روحی است که خدا آفریده و در وجود انسانها عموماً و مسیح و پیامبران خصوصاً قرار داد.

Image result for ‫تصوير متحرك روح‬‎

چگونه به حقیقت روح آگاهی حاصل نمائیم؟!

عموم دانشمندان روح شناس اقرار و اعتراف دارند که هیچکس نمی تواند ادعا کند که به ماهیت آن امکان پذیر نیست، چون حل این مسئله از غامض ترین مسائل حیاتی است، و در عین حال باید در این امر که مسئله حیاتی ابدی و زندگانی جاودانی است و به خصوص از نظر اصول عقاید اسلامی که ارتباط مستقیم آن به امر معاد است کوششی در حد امکان بعمل آورد تا حداقل بر آنچه که لازمه ی زیست در این جهان و لازمه ی حیات ابدی در جهان دیگر است آگاهی حاصل شود، یعنی حداقل باید بدانیم که روح همزمان با حیات جسمانی چه نقشی در زندگی افراد بشر داشته و بعد از حیات جاوید در چه مسیری قرار خواهد گرفت.

کسانی که نمی خواهند از هستی و ابدیت خود اطلاع داشته باشند بگذار در بی خبری بمانند تا آن زمان که از بی اطلاعی خود تأسف پیدا کنند و از دوران زندگی خود در دنیا شرمنده باشند.

یکی از بزرگان گفت: « هر کس که هر مسئولیتی را برای فهم و درک قضیه جاودانی روح درنیابد فاقد هر گونه احساسات انسانی و وظیفه شناس است.»

البته همانطور که اشاره شد درک حقایق روحی امری بسیار مشکل است و با آنکه نقص وسائل علمی هم تا کنون مانع کاوشهای دقیق در مسائل روحی بوده است، ولی چون این موضوع قابل تفکر و تجسس عمیقی می باشد که گمان نمی رود حتی هیچ دانشی در جهان از آن مهمتر باشد، لذا تمام افراد عالم باید موظف باشند که تا هر اندازه امکان پذیر باشد حقایقی از این امر را درک نمایند و اقلاً همان دانش اندکی را که خدایتعالی در اختیار کوشش بشری گذاشته است از آن اطلاع حاصل نمایند و از تحقیقات و پژوهشهای علمی آن صرف نظر ننمایند، درست است که آنچه تا کنون از طریق تجسسهای علمی به عمل آمده و بعداً هم بیاید باز موفقیت در این راه اندک است، ولی شاید تا پایان این جهان در هر دوران هر قدر هم که دانش بشری در این مورد گسترش یابد و بعداً هم پدیده های دیگری از متفکران و اندیشمندان جهان به ظهور پیوندد باز هم تمام آنها به گفته حقتعالی دانشی اندک و ناچیز در مقابل علم او جل شانه است.

و این بیانات معلوم می دارد که ما تا هر اندازه در این امر به این حقیقت پی بریم که حقیقت روح را نمی توانیم درک کنیم، این خود در واقع به حقیقتی از چگونگی روح دست یافته ایم.

دلائل عقلی بر وجود روح!

بعضی از محققان چنین گفته اند: آیا کسی هست که نداند غیرازجسد ظاهری چیز دیگری در وجود آدمی می باشد! که قوام آن به بدن بستگی دارد و آن هم جزء اجزاء جسمانی نیست، آیا این معنا روشن نیست که اگر کسی جسم او از کار افتاد یا مرگ او را فرا گرفت چه شده است؟ اگر تنها همه کاره جسم است و چیز دیگری غیر از آنچه محسوس است در کار نیست، پس معلوم می شود عقل و اندیشه و فکر و خیال هم در آدمی وجود ندارد، چون اینها همه از عوالم نامرئی است، در حالیکه اصل پیوستگی این عوالم با همان نیرو و قوای روحی است که به مجرد اینکه از جسم مفارقت کند. تمام این عوالم را به همراه خود می برد.

بنابراین از طریق عقلی می توان گفت: گذشته از اینکه انسان صاحب اعضاء و جوارح و صاحب جسم و جسد است، اصل و مایه حیات او روح است نه جسد! همچنان که جسد او برای مدتی معلوم از میان خواهد رفت و روح او در همان مدت باقی و برقرار بوده تا زمانی که به امر خدایتعالی باز به آن جسد ملحق گردد و تا ابد به زندگانی جاوید خود ادامه دهد.

این یک مسئله عقلی است که حقیقتاً باید انسان فکر و اندیشه خود را در کار بیندازد و درباره ی روح خود که آنی از عقل و فکر و اندیشه جدا نیست، تعقل نماید.

اینکه خدایتعالی بسیار در قرآن مجید در متمم آیاتی می فرماید: لعلکم تعقلون و یا «افلاتعقلون» در رابطه با تمام مسائلی است که عقل را باید بر آنها حاکم قرار داد، به خصوص می بینیم در آیاتی که اشاره به زنده کرده مردگان در رستاخیز آمده صراحت آن بیشتر است و همچنین آفرینش آدم از خاک و از نطفه و عقله و تمام مراتبی که در امر حیات با پیوستگی به نفس و روح در بر دارد همه را خدایتعالی امر به تعقل و تفکر کرده و تأکید می فرماید که باید در این مسائل اندیشه و تدبر نمائید و آثار عظمت و بزرگی خلاق عالم را در آنها مشاهده نمائید.

و حقاً مسئله ای مهمتر از مسئله روح نیست که باید انسان عقل خود را کاملاً بکار اندازد و از ابعادگوناگون آنرا مورد بررسی قرار دهد، ایا عقل خود را در کار انداخته  اید که چگونه هنگام خواب یک موجود نامرئی موقتاً از جسد شما فاصله گرفته و در بیداری به بدن شما باز می گردد؟ آیا عقل شما می تواند تا این حد کنجکاوی کند که شما به چه وسیله در عالم رویا در یک آن به اقطار آسمانها و زمین رفته و مشاهدات خود را در بیداری بیاد می آورید.

اعتقاد به «بقاء روح» جزئی از اصول عقاید است

حقیقتاً اگر بخواهند در سازمان جهانی اساسنامه ای برای دین و دینداری تنظیم کنند، بیش از چند اصل مهم در آن گنجانیده نخواهد شد، که درمرحله اول اعتقاد بوجود حقتعالی و در مرتبه دوم اعتقاد به امر نبوت و در مرحله سوم عقیده به امر معاد است که این س اصل برای عموم صاحبان ادیان قابل پذیرش است. ولی آنچه که برای تمام جهانیان چه صاحب کتاب و چه غیر آنها اعتقاد به آن پس از این اصول مورد اهمیت و ضرورت است اعتقاد بوجود روح و بقاء آن است.

با آنکه در کتب مربوطه دیده می شود: کسانی که اعتقاد به اصول اولیه ندارند بعضی از آنها وجود روح را تأیید نموده و به بقاء آن اعتراف کرده اند ولی چون این مسئله واجد اهمیت بسیاری  می باشد، چنان نمودار است که بعد از این مردم جهان اصول عقاید خود را بیشتر بر دو اصل استوار سازند، یکی اعتقاد به وجود خدای یگانه و دیگری اعتقاد به وجود روح و بقاء آن پس از مرگ، همچنانکه از هم اکنون دانشمندان روانپژوه غرب چنین اشاره کرده اندکه اگر دینی خالی از این دو مقصود باشد دارای هیچ فضیلتی نبوده و پیروانش نیز هیچگونه مزیت و امتیازی ندارند، در این صورت زندگانی امری لغو و بیهوده و وجود آدمی هم چیزی بی ثمر و بی فایده است که جزء یأس و نا امیدی در بر ندارد.

ولی اکنون آنچه را که می توان در تثبیت این عقاید اظهار داشت آنست که هر کس که بتواند معرفتی از روح حاصل نماید و نفس خود را بشناسد، بلاشک بهتر می تواند پروردگار خود را بشناسد، چون وقتی دانست که اعتقاد او به امری نامرئی است که تمام شئون حیاتیش را در بر گرفته خواه و ناخواه اعتقادش به خالق آن موجود نامرئی افزونتر می گردد، و این موضوع امری باطنی است که بحث بیشتری از نظر علمی و تجربی خواهیم داشت.

و از آنطرف اعتقادبه مسئله بقاء روح چه بسا پایه های عقاید را در امر معاد و رستاخیز استوار تر نماید، یعنی زمانی که برای هر کس این اعتقاد حاصل شد، توجه او به این معنا جلب خواهد گردید که اولاً در زندگانی دنیا ارتباط روح با بدن عنصری چگونه است و روح چه نقش مهمی در حیات او دارد و در ثانی بعد از گذشت از این عالم زندگانی او در کجا خواهد بود و چه مراحلی را باید طی کند و کجا باید استقرار یابد و همچنین مسائل دیگر هم از قبیل سزا و کیفر بدکاران و جزا و پاداش نیکوکاران برای او حل خواهد شد.

ادامه دارد....

 

عرفان و تندرستی...
ما را در سایت عرفان و تندرستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mhealth-divinea بازدید : 50 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 2:12