فرازهایی از علم الارواح و معاد22

ساخت وبلاگ

فرازهایی از علم الارواح و معاد

تهیه، تدوین، تنظیم:

دکتر جهاندار مهر افشا

Image result for ‫روح‬‎

فصل اول

اصالت روح

قسمت  بیست و چهارم

کسانی که منکر ارتباط با ارواح مردگانند!

بعضی از مسائل مهم که در معرض انتقاد و انکار است باید از جهات مختلف مورد توجه و بررسی قرار گیرد تا هر گونه شک و تردیدی را برای اهل تحقیق باقی نگذارد، از جمله همین مسئله ارتباط با ارواح است که اصلاً شاید تا کنون جمع کثیری از مردم دنیا از آن بی اطلاع بوده و یا اگر هم اطلاعی حاصل کرده اند پذیرش آن برای آنها دشوار بوده است.

بعضی هم از نظر حس مخالفتی که درباره ی امور دارند و ذاتاً جنبه انتقادی آنان در هر پدیده ای نمایان است به عناوین گوناگون در هر موضوع انتقاد کرده و انکار خود را آشکار می نمایند و دلائل نارسائی را هم اقامه می کنند.

در مسئله ارتباط با ارواح مخالفین بسیاری داریم که از جمله مادیون هستند که در آینده به آنها اشاره خواهیم کرد و همچنین گروه دیگر از مسلمین هستند که از اهل سنت و دارای مذهب وهابیگری هستند و شاهد جنایات ایشان هستیم و می گویند مردگان هیچگاه چیزی نمی شنوند و چیزی نمی فهمند و به آیاتی از قرآن هم استدلال می کنند که ما در اینجا رد قول آنها را ثابت خواهیم کرد.

آنان می گویند خدایتعالی می فرماید: فانک لاتسمع الموتی و لاتسمع الصم الدعا اذا ولوا مدبرین. (روم/52) این آیه شریفه خطاب به رسول اکرم است که می فرماید: تو نمی توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی و نه سخنت را به گوش کران هنگامی که روی می گردانند، اشاره بر اینکه مخاطب تو زندگانند یعنی آنان که روح زنده و بیدار و حق طلب دارند نه مردگان زنده نما که تعصب و لجاجت و استمرار بر گناه فکر و اندیشه آنها را تعطیل کرده است.

همانطور که جسد اموات هیچگاه شنوا نیست، شما هم که از سخنان حق روی گردان هستید، جسدهای بی جانی هستید که هیچ سخن حقی در گوش کر شما فرو نمی رود.

در تفسیر نمونه در ذیل آیه شریفه آورده است که در آیات بالا سه مرحله مختلف از انحراف و عدم درک حقیقت می باشد، مرحله اول دل مردگی است که از آن تعبیر به «موتی» کرده که هیچ راهی برای امکان نفوذ در آنها نیست، مرحله دوم مرحله ناشنوائی است، مخصوصاً ناشنوایانی که پشت کرده و در حال فرار کردن هستند و حتی فریادهای شدید را هم از دور نمی شنوند، مرحله سوم نابینائی است (که برای کوران راهنمائی کار مشکلیست).

در تفسیر المیزان در ذیل آیه دیگری در رابطه با همین معنا که می فرماید: و ما انت بسمع من فی القبور (فاطر/22) می گوید مراد به این جمله امواتند یعنی کفاری هستند که خاصیت پذیرش هدایت را ندارند، چون دلهاشان مهر خورده است.

در این آیات مطالب بسیاری در تفاسیر آمده که ما بعداً (در امکان ارتباط با ارواح) از نظر قرآن و روایات بحث به تفصیل خواهیم داشت، همچنان درباره اینکه رسول اکرم در روز جنگ بدر خطاب به جسد مردگان (که در واقع گفتگو با ارواح ایشان بود سخن گفت) و همچنین داستان سخنان علی علیه السلام با مردگان و نیز در مورد تلقین گفتن به میت و اینکه در نماز که به انبیاء و بندگان صالح سلام داده می شود و سلامها و پیامهای رحمتی که بر اولیاء حق و ائمه هدی و برای اهل قبور فرستاده می شود، همه را توضیح بیشتری خواهیم داد.

مادیون چه می گویند؟

چون اصل موضوع بحث در مسائل روحی است و مسئله ماده ارتباط مستقیم به کلیه ی مسائل روحی دارد، لذا در این مورد فصلی گشاده می شود تا اختلافاتی که در این باره در گذشته و جهان امروز در میان دو دسته از مادیون و روحیون بوجود آمده است روشن گردد.

حاصل گفتار مادیها بر اینست که: آنچه که با چشم ظاهر دیده نمی شود و قابل درک و لمس نیست وجود آنرا نمی توان قبول کرد و دوام و بقاء هر چیزی قائم بوجود ماده است!

مادیها می گویند: روحی در کار نیست و این قدرتی که نیرو بخش در حیات آدمی است، همان سلسله اعصاب است که ادراکات را به هسته مرکزی مغز رسانیده و آگاهی بوجود می آورد، و اعتقاد آنها بر اینست که فکر و اندیشه از سلول های مغز ترشح پیدا می کند.

مادیون که منکر وجود روح می باشند تنها به تشریح و توصیف ماده اکتفا کرده و می گویند: کائنات از ماده تشکیل شده و تمام عوامل و نظام طبیعت و تکامل شعور و فکر را در انسان بوجود آورده است و چیزی به نام روح وجود ندارد!

خوب است به آقایان گفته شود: آیا قوه نامرئی که تمام تشکیلات جسمانی بدن آدمی را اداره می کند و نظام و هماهنگی مخصوص در تمام اعضاء ظاهری انسان بوجود می آورد، این نیرو چیست؟ آیا ماده به خودی خود می تواند این نیرو را به وجود آورد؟ اگر جواب منفی است بگوئید این همان نیروی روحی است که از طرف خدایتعالی برای ادامه حیات و معرفت به پاره ای از اسرار هر آدمی افاضه شده، این همان نیروئی است که آدمی بدون وسائل ظاهر و چشم و گوش می تواند از فرسنگها هم ببیند و هم بشنود.

اما اعتقاد «روحیون» براینست که: فکر و تعقل و عزم و اراده و نیروی حافظه تمام از تحولات مراتب روحی و از شئون آن است و روح یک قدرت و نیروی عظیمی است که تمام اشیاء را در جهان فرا گرفته و هر چیز بر سبیل استعداد خود و تا حد محدود از مراتب آن بهره مند می شود.

و اینکه مادیها می گویند: آنچه دیده نمی شود و قابل لمس نیست وجود آنرا نمی توان قبول کرد؛ چگونه این معنا از آنها پذیرفته می شود، که بسیاری از حقایق است که با قوای حسی ادراک و احساس نخواهد شد، همچنان نیروی جاذبه و نیروی برق و سایر قوای فیزیکی بدون آنکه در ظاهر امر حقیقت آن قوا معلوم باشد، حال گذشته از این مطلب نیروهائی که در باطن امر در وجود آدمی است و خود مادیون عقیده بر آنها دارند، همچنان نیروی عقلی و تفکر و احساسات باطنی چگونه می توان آنها را که نمی بینیم انکار کنیم، در حالی که هر اندیشه را هر کس به عقل خود می سنجد، اگر حواس ما از درک بعضی از عوالم نامرئی عاجز باشد دلیل بر عدم وجود آن عوالم نیست و نمی توان حقایق چیزهائی که با قوای ظاهر ادراک نگردد و قابل لمس نباشد انکار نمود، حتی در مسائل علمی هم چنین است که اگر کسی موضوعی را نفهمید و درک ننمود و دیگر نمی تواند منکر اصل موضوع شود مگر آنکه با دلائلی قوی بطلان آنرا ثابت نماید.

امروز بیشتر از دانشمندانی که در مسئله مادی گرائی اصرار بسیار داشته و غیر از عنصر ماده به چیز دیگری قائل نیستند در اثر گسترش علم «حیات الارواح» خود متوجه عالم ماوراء طبیعت شده و با چرخش سریعی به عوالم روح و روحانیت اعتقاد حاصل نموده بلکه خود مکتبهائی تأسیس کرده اند تا حقایقی از این امر را آشکار سازند و ظلمت و جهل و ماده پرستی را از میان بردارند.

از زمانی که دانشمندان و رجال علم روحی در صحنه اطلاعات علم الارواح قدم گذاشته و عرض وجود کرده اند و مردم را از شر عقاید و آراء مادیها نجات داده اند پرتوی از انوار این علم شریف را در جهان گسترش داده و از این نعمت و موهبت بزرگ علاقه مندان را برخوردار کرده اند و با الهام خداوندی این اعتقاد حقه را از نظر تحقیقی و علمی و تجربی ثابت نموده و تا کنون رونق و جلوه ی قابل توجهی در همان حد که خدایتعالی اجازه پیشرفت در این امر داده است، قدم برداشته اند که امروز بزرگترین علماء متعصب مادی در مقابل آنان سر تسلیم فرود آورده اند.

هیچ نیروی عقلی و معنوی در ماده وجود ندارد!

خوب است به صاحبان عقاید مادی گفته شود: بسیار خوب، انسان غیر از ماده چیز دیگری نیست، پس چه تفاوتی بین زنده و مرده بی جان است، عقل و فهم و درک و تفکر زنده کجا بود و کجا رفت، اگر در مغز یا اعصاب یا قلب بود که اینها در مرده هم موجود است، آن نیروئی که آنها را بکار می انداخت چه بود و چه شد؟

به اعتبار همین سوالات است که دانشمندان علم روحی متذکر شده اند: ماده به خودی خود و بدون کمک قوه نمی تواند تکوین و تولید شود و چون عاری از وحدت و نیروی محرکه است، از هم متلاشی شده و به جزءهای بیشمار تقسیم و بخش می گردد، بعکس در روح همه قدرتهای فکری و معنوی گردهم بر آمده تحت تأثیر آن قدرت واحد بهم مرتبط گشته بوسیله آن هدایت ورهبری می شوند و آن نیرو و قدرت واحد که وجدان وشخصیت و هویت و منیت باشد همان روح نامیده می شود.

دانشمند روح شناس فرانسوی «لئون دنی» در کتاب خود آورده است که: روح اصل و منشأ زندگی و موجد ادراک و احساس تأثرات خارجی است، نیروی نامرئی و غیر قابل حلی است که بدن را تحت سلطه و نفوذ خود در آورده و فیما بین اعضاء و دستگاه های داخلی بدن توافق و هماهنگی کامل برقرار می سازد.

در قدرت و توانائی روح فعالیت آن سلول های مادی مغز بهیچوجه دخالت ندارد، هوش، ذکاء، عقل، ادراک، تشخیص، قضاوت و اراده هیچوقت با خون و گوشت بدن آمیخته و درهم نخواهد شد، وجدان و ضمیر این عطیه الهی که زشت و زیبای اعمال ما را تمیز می دهد دارای همان خاصیت و استعداد روح است.

روح همان نیروی نامرئی باطنی است که به همه افراد از غنی تا فقیر، کوچک و بزرگ عطا شده و ندای حقیقت آن می تواند عالیترین مقامات را آشفته و ناراحت نماید و اصلاً ماده جسمانی نیست!

اگر روح ما فقط عنصر مادی بود جدال و پیکار بین شهوت و عقل را هیچ می گرفت و بدون دغدغه خاطر به دنبال تمایلات و غریزه های طبیعی خود می رفت و این اراده ما به سبب  قدرت روح است که با غرایز در پیکار بوده و می تواند از تأثیر و نفوذ هوسهای نفسانی بر کنار باشد.

حاصل آنکه: بوسیله مشعل فروزان روح است که آدمی می تواند راه سعادت و نیکبختی را دریابد هر قدر هدف و کمال مطلوب روح بزرگتر و عالیتر باشد ثمره کار و اقدامات شخص مفیدتر و مهم تر خواهد بود.

ادامه دارد....

 

عرفان و تندرستی...
ما را در سایت عرفان و تندرستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mhealth-divinea بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 17:20