فرازهایی از علم الارواح و معاد5

ساخت وبلاگ

فرازهایی از علم الارواح و معاد

تهیه، تدوین، تنظیم:

دکتر جهاندار مهر افشا

فصل اول

اصالت روح

قسمت ششم

بازگشت خلق و امر به سوی خداست

این مسئله هم مربوط به آیه شریفه: قل الروح من امر ربی می باشد، قبلاً این معنا گذشت که روح از جنس و سنخ امر است و در اینجا این نکته را باید توجه داشت که بازگشت خلق و امر همه به سوی خدا می باشد، همچنانکه در آیات بسیاری بر وجوه گوناگون این موضوع را تصریح فرمود: جائی می فرماید:

و هو خلقکم اول مره و الیه ترجعون. (فصلت/21)

و در آیه دیگر فرمود:

انه یبدوا الخلق ثم یعیده. (یونس/4)

او آفرید شما را نخستین بار و به سوی او باز می گردید.

Image result for ‫ارواح‬‎

در اینجا اگر برای روح و مسئله امر استقلال قائل شویم می بینیم که خدایتعالی در جای دیگر فرمود: و الیه یرجع الامر کله..... (هود/123) یعنی تمام امر به سوی او باز می گردد، چون زمام تمام کارها در کف قدرت اوست.

دقت در این معنا چنین می رساند، که همانطور که روح از امر پروردگار است و بازگشت آن هم به سوی خداست، همچنان بقاء آنهم در مقام تثبیت است، و از آنطرف با توجه به آیه شریفه: و کل امر مستقر (قمر/3) که هر امری قرارگاهی دارد، می توان گفت که روح که از سنخ امر است در بازگشت به سوی حقتعالی در عالم ارواح و مراحل گوناگون آخرت تا مرتبه خلود در مقام استقرار است.

و این تعبیر احتمالاً اشاره به این حقیقت هم می شود که هیچ علمی در این عالم از میان نمی رود و هر کار نیک و بدی ثابت باقی می ماند تا هر کس پاداش و یا سزای آنرا ببیند.

و این موضوع را خدایتعالی در واقعه رستاخیز با بیان دیگری اشاره کرده می فرماید:

یوم لاتملک نفس لنفس شیئا و الامر یومذ لله (انفطار/19)

روزی که مالک نباشد کسی برای دیگری چیزی را و در آن روز امر خاص خدا است.

صاحب تفسیر المیزان، در ذیل روایتی اشاره نموده است که امر چه دردنیا و چه در آخرت مخصوص خدایتعالی است و اینکه در آیه مالکیت امر را مختص به خدا در قیامت کرده به این اعتبار بوده که این حقیقت در قیامت ظاهر می شود.

اما در ارتباط به موضوع مورد بحث اگر در آیه شریفه دقت بعمل آید می بینیم که اول اشاره به «تملک نفس» شده است، و در معنای نفس بعداً در همین مباحث مطالبی به تفصیل خواهد آمد که به اعتباری روح آدمی هم زمانی که پیوستگی با جسد عنصری دارد با هم آهنگی قالب اثیری اطلاق به نفس می شود و چون در روز رستاخیز دوباره این مسئله بوقوع خواهد پیوست، یعنی هر روحی به جسد اصلی خود باز می گردد لذا در آیه کلمه نفس استعمال شده است، البته این تعبیر خارج از مطالب تفسیر است که گفته شود: چون روح از عالم امر است و به فرمان حقتعالی حیات آدمی را در دنیا در بر گرفته است، پس در آخرت هم این معنا مصداقش روشن است که کسی دیگر جز ذات پاک باریتعالی در مسئله روح دخالتی ندارد.

و از طرفی دیگر چه خوب این آیه شریفه بطلان عقاید معتقدین به عود ارواح را در دنیا ثابت می کند، آنانکه می گویند هر روحی خطا کار و نادرست امکان دارد پس از مرگ صدها بار به اجساد دیگری حلول کند و کیفر بدکاریهای خود در این دنیا ببیند، با توجه به گفتار الهی آخر چگونه ممکن است یک روح در رستاخیز مسئول اعمال چند صد نفس و کالبد شود، این آیه شریفه که صراحتاً اشاره می فرماید: هیچ نفسی برای نفس دیگری مالک چیزی نیست و هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید. البته بعداً مطالب بسیار گسترده ای در این موضوع خواهیم داشت.

چه کسانی به روح تأیید می شوند؟

از مطالبی که گذشت و گفته شد که استعمال روح در قرآن مجید بسیار متنوع است و چند مورد آنرا متذکر شدیم اکنون یکی از انواع دیگر را یادآور می شویم که آن اشاره به روح مقدسی است که خدایتعالی پیامبران را در انجام رسالتشان به آن تقویت کرده است همچنانکه می فرماید:

و اتینا عیسی ابن مریم البینات و ایدناه بروح القدس..... (بقره/ 87)

و دادیم عیسی پسر مریم را معجزات و او را بوسیله روح القدس تأیید کردیم.

و این معنا در چند مورد بر وجوه گوناگون در قرآن مجید تصریح شده همچنان در جائی خدایتعالی یادآوری می کند نعمتهائی را که بر عیسی و مادرش ارزانی داشته و او را بوسیله روح پاکی نیرو داده و در گهواره با مردم سخن می گفته است، بر این وجه:

اذ ایدتک بروح القدس تکلم الناس فی المهد و کهلاً.... (مائده/110)

درباره کلمه روح القدس احتمال اینست که مراد از آن فرشته وحی جبرئیل می باشد و احتمال دیگر همان نیروی غیبی است که عیسی را برای انجام معجزات و تحقق بخشیدن به رسالت مهمش تقویت می کرد.

در تفسیر المیزان، آورده است نکته ای که در آیه دیگر ذکر شده و در مقام تأیید تنها نام عیسی برده شده است و نام هیچکدام از پیامبران دیگر ذکر نشده است این اشاره بر وجوه فضیلتی می باشد که مخصوص آنحضرت بوده، یعنی دادن آیات و بینات و تأیید به روح القدس میان همه رسولان مشترک بوده و اختصاص به بعضی نداشته ولی در عیسی این مرتبه بطرز خاصی بوده است، زیرا تمام معجزاتی که به آنحضرت داده شده بود از قبیل زنده کردن مردگان، شفا دادن کور مادر زاد و بیماری های دیگر و خبر دادن از امور پنهانی که همه از تراوشات روح و حیات بوده مرتبه خاصی برای حضرت عیسی به شمار می رفته است.

در تفسیر مجمع البیان، در  ارتباط با آیات شریفه از ابن عباس نقل کرده است که منظور از روح نامی است که عیسی علیه السلام بواسطه آن مردگان را زنده می کرد.

در تفسیر لاهیجی، آورده است: بعضی گفته اند که مراد از روح القدس، روح حضرت عیسی باشد که منزه است از مسامس شیطان.

در تفسیر نمونه، درباره ی روح القدس می گوید: چند احتمال وجود دارد، برخی از مفسیرین گفته اند: منظور از روح القدس جبرئیل است که در آیات دیگر به آن اشاره شده است و خداوند او را یار و مدد کار عیسی قرار داد، و همچنین شاهد دیگر که جبرئیل را روح القدس می گویند، اشاره بر همان آیه شریفه است که او درامر رسالت رسول اکرم پیک وحی الهی بوده و خدایتعالی می فرماید:

قل نزله روح القدس من ربک بالحق.... (نحل /10)

این آیه عطف است به آیه قبل، یعنی بعد از آنکه مشرکان ایرادهائی در تغییر و تبدیل آیات آورده و در واقع اشکال بر نسخ بعضی از احکام داشتند و به خدا و پیامبر افترا می بستند، خدایتعالی در این آیه به رسول اکرم دستور می دهد که به ایشان بگوید که آنرا روح القدس از جانب پروردگار عالم بر حق نازل کرده است، پس در اینجا روح القدس به معنی همان جبرئیل امین پیک وحی الهی است که او به فرمان خدایتعالی آیات را اعم از ناسخ و منسوخ بر پیامبر نازل می کند؛ آیاتی که همه حق است و همه واقعیتی را تعقیب می کند.

و در تأیید این معنا در جای دیگر خدایتعالی پیک وحی و یا جبرئیل را به روح الامین یاد فرمود و در مورد نزول قرآن می فرماید:

نزل به الاروح الامین، علی قلبک لتکون من المنذرین.... (شعراء/193)

 قرآن از ناحیه پروردگار جهانیان نازل شده و آنرا روح امانت دار به قلب تو نازل کرده که از بیم دهندگان باشی.

حال گذشته از اینکه شاهد کلام در نام مقدس روح الامین است در اینجا عظمت قرآن را چنان رسانیده که اگر فرشته وحی و آن روح امین پروردگار آن را از سوی خداوند نیاورده بود قرآن اینچنین درخشان و پاک و خالی از آلودگی به خرافات و اباطیل نبود.

در تفسیر نمونه، در رابطه به این معنا آورده است: قابل توجه اینکه فرشته وحی در اینجا با دو عنوان توصیف شده، عنوان «روح» و عنوان «امین» روحی که سرچشمه حیات است و امانتی که شرط اصلی هدایت و رهبری است.

پس این روح الامین است که قرآن را بر قلب رسول اکرم از سوی پروردگار عالم نازل کرده تا مردم را انذار کند.

و در آن تفسیر اضافه می کند: که منظور از قلب در اینجا همان روح پاک پیامبر (ص) است، نه این قلبی که تلمبه ای برای گردش خون است، انتخاب این تعبیر اشاره اینست که تو با روح و جان خود قرآن را پذیرا شدی و این معجزه بزرگ آسمانی پایگاهش قلب و دل تو است؛ (و تعبیر نگارنده بر اینست که روح در روح جای گرفته است).

بعضی گفته اند: که اگر خدایتعالی جبرئیل را امین خوانده برای این بود که دلالت دارد بر اینکه او مورد اعتماد حقتعالی می باشد و امین در رسانیدن رسالت او به پیامبر او است که نه چیزی را کم و نه زیاد و نه جا به جا و تحریف می کند.

در تفسیر مجمع البیان هم آورده است: علت اینکه جبرئیل را روح می نامند اینست که وسیله احیاء دین و بقولی وسیله احیاء ارواح انسانهاست، و برخی هم گفته اند: بخاطر اینست که خودش روحانی است.

اما شاهد کلام در آنست که صاحب تفسیر المیزان، در این باره می فرماید: مراد به قلب در کلام خدایتعالی هر جا که بکار رفته آن حقیقتی است از انسان که ادراک و شعور را به آن نسبت می دهند؛ نه آن قلب صنوبری شکل که در سمت چپ سینه آویزان است و به آیاتی در این مورد استناد کرده است؛ و وجه اینکه در آیه شریفه: نزل به الروح الامین علی قلبک پای قلب را به میان آورده و نفرموده: «روح الامین آنرا بر تو نازل کرده» اشاره به این باشد که رسول خدا چگونه وحی و قرآن نازل را تلقی می کرده و از آن چیزی که آنجناب وحی را از روح می گرفته نفس او بوده است نه مثلاً دست او و یا سایر حواس ظاهرش که در امور جزئی بکار بسته می شود.

پس رسول خدا در حینی که به او وحی می شد، هم می دید و هم می شنید اما بدون اینکه دو حس بینائی و شنوائی او بکار بیفتد همچنانکه در روایت آمده که حالتی شبیه به بیهوشی به آنجناب دست می داد که آنرا به «رجاء الوحی» نام نهاده بودند.

نگارنده گوید: از این معنا این مفهوم حاصل می شود که اگر روح با حس بینائی دیده نمی شود با رویت قلب می توان آنرا دید، و آنهائی که تنها قاتل به اصالت حس می باشند و می گویند غیر از آنچه از محسوسات است هیچ چیز موجود نیست این از گفتار و خطای بسیار فاحش است.

و نکته دیگری که از این معنا حاصل می شود، همان ارتباط میان روح و قلب است که آن تعلقی بسیار نزدیک و انتقال سریع آن به مغز بسیار در مقام قرب است که بلافاصله در لوح خیال نقش خود را ایفا می کند.

قرآن روح عالم آفرینش است!

شاید در نزد بعضی از روانپژوهان غرب که اطلاعات کاملی از کتابهای آسمانی ندارند این معنا گران تمام شود که بگویند قرآن روح تمام عالم است و این مسئله بزرگ است که بعداً در مباحثی که اسرار روح از ابعاد مختلف و گوناگونی بررسی می شود این معنا روشن خواهد شد.

اما در اینجا آنچه را که خود قرآن در رابطه به این امر آورده متذکر می شویم در حالیکه قبلاً هم تفسیر همین آیات را از ابعاد دیگر بیان داشتیم، در جائی می فرماید:

ینزل الملایکه بالروح من امره علی من یشاء من عباده... (نحل/2)

فرشتگان را با روح الهی به فرمانش بر هر کس از بندگان که خواهد نازل می کند.

در تفسیر نمونه آورده است: در اینکه منظور از «روح» در این آیه چیست؟

مفسران گفتگوی بسیار کرده اند، ولی ظاهر اینست که منظور از آن وحی و قرآن و نبوت است که مایه حیات و زندگی انسانها است.

گرچه بعضی از مفسران، وحی را از قرآن و هر دو را از نبوت در اینجا جدا کرده اند و به صورت سه تفسیر بیان داشته اند ولی ظاهر اینست که همه به یک حقیقت باز می گردد.

و همچنین در رابطه با این معنا می فرماید:

یلقی الروح من امره علی من یشاء من عباده.... (غافر/15)

او روح را به فرمانش بر هس کس از بندگانش که بخواهد القاء می کند.

و باز بروجه دیگر چنین آمده:

و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا.... (شوری/52)

این گونه روحی را به فرمان خود بر تو وحی فرستادیم تو پیش از آن از کتاب و ایمان آگاه نبودی!!

روشن است که «روح» در این آیات به معنی «قرآن» و محتوای وحی و فرمان نبوت است، گرچه روح در سایر آیات قرآن به معنای دیگری نیز آمده است، ولی با توجه به قرائنی که ذکر شد، مفهوم روح در آیه مورد بحث قرآن و محتوای وحی می باشد.

در بعضی از تفاسیر هم آمده است: مردم چه در گذشته و چه در حال با همه اختلافات شدیدی که درباره ی حقیقت روح دارند در این معنا هیچ اختلافی ندارند که از کلمه روح یک معنا می فهمند و آن معنا عبارت است از چیزی که مایه حیات و زندگی است، البته حیاتی که ملاک شعور و اراده باشد.

 

ادامه دارد....

 

عرفان و تندرستی...
ما را در سایت عرفان و تندرستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mhealth-divinea بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 5:38