تحقیقی بر زیبائی (استتیک)35

ساخت وبلاگ

تحقیقی بر زیبائی (استتیک)

تهیه و ترجمه از متون قدیمی

دکتر جهاندار مهر افشا

قسمت سی و پنجم

نظریه کانت

Image result for ‫نظریه کانت‬‎

مشهور ترین نظریات در این باب نظریه فیلسوف بزرگ آلمانی اما نوئل کانت است.

کانت زیبائی و مسائل مربوط به آنرا در قسمت اول «نقد حکم و قضیه» مورد مطالعه قرار داده  است.

اصطلاحاتی که فیلسوف مزبور در این باب بکار برده غالباً خیلی مجرد و انتزاعی بوده و معانی آنها مفهوم و روشن نمی شود مگر پس از مطالعه دقیق و طولانی و در نظر داشتن مجموع  فلسفه او. پس ما در اینجا فقط می توانیم صورت ساده نظریه مهم مزبور را نشان بدهیم.

کانت زیبا را از چهار لحاظ کیفیت، کمیت، نسبت، جهت مورد مطالعه قرار داده است. از لحاظ کیفیت، زیبا مورد و موضوع ترضیه وخورسندی منزه و بیشائبه است. هنگامیکه حکم می دهیم چیزی خوب یا مفید یا مطبوع است در این حکم خود بیغرض و بی شائبه نیستیم، بر عکس «ترضیه و خرسندی حاصل از حکم و قضاوت استتیک کاملاً منزه و مبری از انتفاع است.»

با اینکه گلهای زیبا در ما تولید احساسات می نمایند چه فایده و نفعی می توانیم در آنها پیدا کنیم؟ هم چنین قانون اخلاقی هم در احکام استتیک دخالت ندارند، زیرا «اخلاق مستلزم دستور و فرمان» است. در صورتیکه ذوق با اشیاء و موضوع های ترضیه ما سر و کار دارند بدون اینکه به یکی از آنها تعلق گیرد.» پس کانت اولین تعریف خود را بدست می آورد. «ذوق عبارت از استعداد و قوه حکم دادن است درباره یک شی یا تصور که از خورسندی خالص و مبری و بیغرض ناشی شده باشد. موضوع اینچنین خورسندی و ترضیه زیبا نامیده می شود.»

از لحاظ کمیت، زیبا موضوع خورسندی کلی  و عمومی است. «کسیکه در مقابل یک شی خورسندی و ترضیه منزهی در خود احساس می نماید معتقد است که همان شی باید در دیگران نیز منشأ خرسندی منزه باشد.» مثل اینکه زیبائی صفت خاصه و ذاتی آن شی است. بدین ترتیب فرقی که بین زیبا و مطبوع موجود است روشن می شود. واضح است که هر کس سلیقه ی مخصوصی دارد. اگر چیزیرا مطبوع و خوش آیند دریابیم اصرار نداریم که دیگران نیز باید آنرا مطبوع در یابند. ولی اگر تشخیص بدهیم که مثلاً «شعر یا بنائی زیباست اصرار داریم که دیگران نیز همان قضاوت و حکم و همان عاطفه را درباره آن داشته باشند» یعنی بنام همه و از جانب همه حکم می دهیم.

بعضی احکام دیگر مثلاً احکام منطقی نیز (مانند کل بزرگتر از جزء است) مستلزم تصدیق جهانی و عمومی است. ولی احکام مزبور متضمن تصورات و مفاهیم کلی است. چنانکه در مثال بالا تصور کلی کل و تصور کلی جزء. همچنین در دستورهای اخلاقی نیز که ارزش جهانی و عمومی دارند تصور و مفهوم کلی داخل می شود. چنانکه در مثال هر کس باید تکلیف خود را انجام بدهد تصور ومفهوم کلی تکلیف داخل است. بر عکس احکام استتیک عمومی و جهانی هستند بدون اینکه متضمن تصورات و مفاهیم کلی باشند. این یک گل مخصوص و مشخصی است که من آنرا زیبا تشخیص می دهیم و معتقدم که همه باید آن را زیبا تشخیص بدهند، بدین ترتیب کانت تعریف دومی خود را بدست می آورد: « زیبا آنست که  بدون مفهوم کلی موجب تلذذ عمومی و جهانی باشد.»

از لحاظ رابطه و نسبت صفت و ممیزه خاص زیبائی تناسب و هم آهنگی بدون هدف آنست. زیبائی در شکل و صورت (فورم) اشیاء است نقشه و رسم اساس تمام هنرهای پلاستیک (تجسمی) است و الوان ممکن است جذبه حسی بر آن اضافه نمایند. ولی چیزیکه آنرا زیبا می نماید عبارت از همان خطوط و صورت آنست. در آهنگ و صدا نیز ترکیب است که بآن زیبائی می بخشد. پس در زیبائی تناسب و هارمونی موجود است.

در زندگانی عملی درهر جائیکه نظم و ترتیب عاقلانه مشاهده می نمائیم هدفی نیز در آن می بینیم. نجاری که اجزا مختلفی را بهم وصل نموده و میزی درست کرده منظور و نیت و هدفی داشته است. پس در هر تناسب (هارمونی) غایت و هدف و منظوری موجود است. در صورتیکه در زیبائی هارمونی موجود است ولی منظور و هدفی نیست.

گیاه شناس میداند که هدف گل چیست و گل عضو تولید مثل گیاه است ولی هنگامیکه از زیبائی آن حظ و لذت می برد به هیچ وجه ناظر باین هدف طبیعت نیست. کانت از ملاحظات فوق سومین تعریف خود را بدست می آورد:« زیبائی صورت غایت  یک شی است از این لحاظ که در آن محسوس و مدرک است بدون تصور هدف.»

از لحاظ جهت زیبا موضوع خورسندی ضروری است: «کسیکه چیزی را زیبا تشخیص می دهد دیگران را نیز ملزم می داند که حکم او را بپذیرند و آن را زیبا بدانند.» و جائز نمی داند که دیگران در این مورد عقیده مبانی داشته باشند اینچنین احساس و عاطفه مستلزم یک حس مشترک کلی و عمومی است بدون اینکه تصورات کلی به میان آمده باشد «ضرورت کلی و عمومی بودن احکام زیبائی یک ضرورت ذهنی است.»

کانت بدین نحو به تعریف چهارم خود می رسد: «زیبا چیزی است که بدون تصور کلی موضوع خورسندی کلی و عمومی باشد.»

وجوب و ضرورتی را که کانت باحکام ذوقی نسبت می دهد شباهت به ضرورت احکام اخلاقی دارد، زیبائی هم کمی مانند تکلیف در ذهن ما ضرورت پیدا می کند بعبارت دیگر وجدان ذوقی «استتیک» هم کمی مانند وجدان اخلاقی حکم می دهد. بدین نحو چنانکه ملاحظه می شود کانت باحکام صادره درباره زیبا صفات و مشخصاتی مانند خورسندی بی شائبه، کلیت بدون تصور، غائیت بدون غایه و ضرورت ذهنی نسبت می دهد که فهم آنها بدون در نظر داشتن سیستم فلسفی او چندان آسان نیست، و گاهی هم متناقض بنظر می رسد.

کانت معتقد است که در زیبا توافق حساسیت و تخیل- که ناظر بخواص فردی وخصوصی است- و قوه فهم و تعقل- که ناظر بر کلیت است- جمع شده اتحاد «خورسندی ذوقی با خورسندی فکری و عقلی».

درباره این نظریه چه باید گفت؟

به نظر می آید که بعضی از نکات آنرا نمیتوان مورد تأیید قرار نداد: هر چیز زیبا موضوع خورسندی بیشائبه است.

در زیبائی نظم و ترتیب بدون منظور عملی و غائیت بدون غایه موجود است، بویژه هماهنگی و توافق عواطف و تخیل و فهم و تعقل به بهترین وجهی وجود دارد.

با وجود این نظریه مزبور از جهات دیگر در خور ایرادات بزرگی است.

این ایرادات در مرحله اول متوجه روش آنست که نکات وملاحظات دقیق روانشناسی را با الزامات قابل تردید منطقی بهم آمیختها است. کانت تنها در پی آنچه در ذهن انسان- هنگامیکه حکم به زیبائی چیزی می دهد- چه می گذرد نیست بلکه در پی این است که در ذهن او چه باید بگذرد و چگونه باید درباره زیبا و زیبائی حکم نماید.

ایراد فوق مربوط به مجموع سیستم کانت و بروشی است که در تألیفات مهم او «نقد خرد محض» «لقد خرد عملی» و «نقد حکم» بکار برده شده است. روش مزبور که در پی بدست آوردن اصول قبلی است بسیار انتزاعی است. در صورتیکه بیشتر اذهان امروزی طرفدار شناخت زیبائی مبتنی بر روانشناسی و تجربی و حسی هستند.

کانت ذهنی بودن حظ و لذت را که نسبت باشخاص فرق می کند و کلیت احکام مربوط به زیبا را که باید مورد تصدیق همه واقع شود. در برابر هم قرار داده است.

رواشناس آلمانی لوتز ایراد گرفته میگوید که درباره حظ در همین معنی می نویسد: « طبیعت هنگامی زیباست که تأثیر هنر داشته باشد.»

سابقاً این حسرت نقاش معروف اژن دلاکروا را یاد آور شده ایم که می گوید: «طبیعت هنرمند در برابر ما مانند اثری هنری است.»

در عالم طبیعت هم مانند عالم هنر آنرا زیبا می نامیم که تولید خورسندی منزه در انسان نماید. در بعضی از جاده های وود تابلوهائی به چشم مسافر بر می خورد که در آنها با تومبیل رانها توصیه ساده ی زیرین داده شد: « آهسته برانید! و تماشا و تحسین کنید.»

چرا چشم و گوش را حواس شناخت زیبائی نامیده اند؟ برای اینکه محسوسات آنها کمتر از مدرکات حواس دیگر، وابسته بعمل است. مناظر دور، انسان را بیشتر مفتون می نمایند، زیرا از فضا و مکانی که اندام او در داخل آن به فعالیت می پردازد دورتر واقع شده و از اینرو بی فایده ترند.

گاهی شباهت میان طبیعت و اثر هنری بارز تر می شود. در این صورت مانند اینست که تابلو کاملی از دست هنرمند قابلی بیرون آمده است. تابلو  هنری بامضای طبیعت.

چطور می شود که برخی از موجودات یا اشیاء یا بعضی از جهات و مناظر طبیعت در انسان تولید عواطف منزه و بی شائبه می نماید؟

برای اینکه گاهی در نتیجه شدت رنگ ها و گاهی غیر منتظره بودن خطوط یا صفای صداها بعبارت ساده تر، همیشه در نتیجه هارمونی و توازن خود همان تأثیری را می بخشند که آثار هنری دارند. پس همین هارمونی و توازن است که تأثیر ساحرانه نموده و انسان را به حالت انقیاد محض که قابل پذیرفتن هر گونه تلقین است می آورد.

هارمونی و توازنی که بآن اشاره شده ضرورت است ولی کافی نیست.

برای اینکه احساسات استتیک حاصل شود باید آن شی یا منظره مانند آثار هنری، بیان حال داشته عاطفه بدیع یا تصور و اندیشه تازه ای را که چندان رابطه و شباهتی بازندگی محدود و شخصی انسان ندارد در وجدان منقاد و مطیع او رسوخ دهد. بدین ترتیب می توان گفت که زیبائی در طبیعت نیز مانند زیبائی هنری عبارت از توازن و هارمونی و بیان حال یعنی توام بودن هارمونی و بیانحال است.

توازن در یک یا چند حس و ذهن و بیانحال در دل و ذهن تأثیر می نماید. پس زیبا چیزی است که هم حساسیت و تمایلات عضوی و جسمانی هم فهم و ذکاء و هم تمایلات عالی را ارضا نماید. و هر قدر حواس و ذهن و دل مجموعاً و بیشتر ارضاء شوند و نفوذ و تأثیر متقابل آنها عمیق تر باشد بهمان اندازه زیبائی کاملتر است.

در زیبایئ ماده و ذهن، ذهنی وعینی، مرئی و نامرئی، محسوس و معقول، محدود و نامحدود با هم جمع می شوند.

چنانکه گفته شد زیبائی در هنر عبارت از توام بودن توازن (هارمونی) و بیان حال است. آنهائیکه کلیساهای نتردام، آمین و شارتر را دیده اند می دانند که بناهای مزبور چقدر هارمونی و قوه بیان حال دارند.

چشم از تماشای خطوط صاف آنها مسحور و سینه در برابر بناهای وسیع آنها منبسط می شود. هر سنگ و هر عنصر آنها خاطرات متعدد فراموش شده، ایده آل های عالی بانیان آنها را بخاطر می آورد. اینست که رسکن کلیسای آمین را «انجیل سنگی» نامیده است. واقعاً هر یک از این بناها «آئینه طبیعت و علم و اخلاق وتاریخ زمان» است.

چقدر دارای هارمونی و قوه بیان اند بعضی از آثار موسیقی مانند پلئا، ملیزاند، اثر کلوددبسی که با ریتمهای بدیع و هارمونی لذیذ و سیال و قوه بیان موزیکی خود، که بهترین و کامل ترین زبان حالهاست گوش را مفتون و شنونده را از خود بیخبر ساخته و در یک عالم احلام و رویاهای شیرین سیر می دهد.

همچنین آثار ادبی منثور یا منظوم مانند «ساتیر» «ویکتور هوگو» «کشتی مست» آرتور ریمبو، «آن کارنین» تولستوی و «خطابه برای جوانان» ژان ژرس.

در عالم طبیعت هم مانند عالم هنر زیبائی عبارت از توام بودن تناسب هارمونی و بیانحال است.

یک قیافه و صورت زیبا آنست که خطوط متناسب داشته و سجایای انسانی مانند، تفکر، انرژی، لطف، جوانمردی و صداقت را نشان بدهد و هر قدر بیشتر صفات قلبی و فکری را نمایان سازد بیشتر زیباست. پیشانی باز بیان کننده هوش و ذکاوت و چشم های زنده مبین فهم و صداقت است.

یک منظره زیبا بوسیله تناسب و توازن خطوط و الوان لطیف خود توجه و دقت را جلب نموده و می تواند تمایلات و عواطف متعدد مانند آرامش مطبوع، امید فرح بخش یا یأس فجیع را در لحظات مختلف روز صبح یا ظهر یا غروب آفتاب بیان نماید.

همچنین زیبائی معنوی و فکری و زیبائی اخلاقی موجود است که در آنها حواس دخالت عمده ای ندارند. ولی در آنها نیز نوع دیگری از تناسب (هارمونی) و بیانحال موجود است. زیبائی فکری که مورد توجه و علاقه دانشمند می شود بقول «پوانکاره» : «عبارت از هارمونی جهان است». و هر حقیقت علمی زیبائی نظم و هارمونی مزبور را نشان می دهد.

ادامه دارد...

 

عرفان و تندرستی...
ما را در سایت عرفان و تندرستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mhealth-divinea بازدید : 63 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1396 ساعت: 23:39