تحقیقی بر زیبائی (استتیک)34

ساخت وبلاگ

تحقیقی بر زیبائی (استتیک)

تهیه و ترجمه از متون قدیمی

دکتر جهاندار مهر افشا

قسمت سی و چهارم

زیبا و حقیقی

آیا زیبا و حقیقی یکی است؟ معمولاً حقیقت را توافق فکر با موضوع خود یا توافق آن با واقعیت دانسته اند. همچنین می توان گفت که صفت مشخصه و بارز حقیقت ایجاد توافق تمام افکار و تصورات در ذهن شخص یا ایجاد توافق میان تمام افکار و اذهان بعبارت دیگر در عالم انسانیت است.

«بوآلو» می گفت: « چیزی بجز از حقیقت زیبا نیست.»

«ویکتور هوگو» در «افسانه قرون» از قول معبد افز می گوید:

« من حقیقت هستم که از مرمر سفید ساخته شده ام.

ای انسان! زیبا آنست که بحقیقت شبیه باشد!»

«امیل زولا» که می توان او را سر دسته رئالیستها نامید اظهار می دارد که هنر هم باید مانند علم تجربی بوده و آثار هنری حقیقی و مطابق با واقع باشد.

همچنین بعضی از حقایق علمی که پرده از روی نظام عالم برداشته و هماهنگی شگفت انگیز آنرا نشان می دهند ممکن است یک نوع احساسات استتیک ایجاد نمایند. هانری پوانکاره معتقد است که سائق عالم در کوشش و تفحصات خود تمایل زیبا دوستی است: «اگر دانشمند عالم طبیعت را مورد مطالعه قرار می دهد نه برای اینست که طبیعت مفید است بلکه برای اینست که موجب حظ و شعف او می شود و طبیعت ازین جهته سبب حظ و لذت می شود که زیباست اگر طبیعت زیبا نبود ارزش شناخته شدن نداشت.»

نکات و ملاحظات بالا نشان می دهد که حقیقی و زیبا بهم نزدیک و شبیه اند نه اینکه یکی هستند. خیلی از حقایق علمی (مانند حرارت فلزات را منبسط می نماید) هیچگونه احساسات استتیک تولید نمی نمایند بر عکس زیبائی هم همیشه مطابق با واقع نیست. آثار ماهرانه و خوب از آب در آمده ی هنرهای ایده آلیست زیبا هستند ولی مطابق با واقع نیست. مثلاً در اثر زیبای لئونارد دوینچی موسوم به باشوس یا زیگفرید ریشارد واگنر چه حقیقتی می توانیم پیدا نمائیم؟ زیبائی همانطوریکه گاهی مطابق با واقع است گاهی نیز دروغ و مخالف حقیقت است.

حقیقت محصول فکر علمی و منطقی  و نتیجه علم است. بقول ارسطو: «علم کلی است».

دانشمند از عالم طبیعت فقط آنچه را که عمومی و کلی و دائمی است در نظر می گیرد و مورد مطالعه قرار می دهد. در صورتیکه هنرمند به سیماها و جهات خصوصی و متغیر حیات جهانی توجه می کند تا حدیکه گفته اند هنر همیشه خصوصی و فردی است.

حقیقت مستلزم برهان واثبات است و مخصوصاً وقتی ذهن و فکر انسان را راضی و قانع می نماید که کمی باشد. به قول لودانتک «علم آنست که قابل اندازه گیری باشد». در صورتیکه استتیک هر گونه اثبات و اندازه ومقیاس دقیق را کنار گذارده و کاملاً کیفی است.

«هانری پوانکاره» پس از توجیه کوشش و فعالیت دانشمند بوسیله جاذبه زیبائی مخصوصاً اضافه می نماید که زیبائی فکری و ادراکی است که دانشمند را مفتون و مجذوب می نماید نه آن زیبایی که حواس هنرمند را متأثر می سازد. «منظور من از زیبائی درین مورد زیبائی صفات و ظواهر که حواس هنرمند را متأثر می سازد نیست بلکه منظورم زیبایی عمیق تر و معنوی تر است که از نظام و هماهنگی اجزاء ناشی شده و تنها عقل و فهم محض می تواند آنرا ادراک نماید.»

پس زیبائی نمی تواند با حقیقت یکی باشد.

زیبا و خوب

آیا خوب وزیبا یکی است؟ می توان گفت که خوب صفت مشترک عواطف و اعمالی است که مطابق ایده آل اخلاقی بوده و به منظور وظیفه و تکلیف انجام شوند.

بدون شک میان خوب و زیبا رابطه ی عمیقی موجود است. یونانیها می گفتند که انسان ایده آل و کامل آنست که «خوب و زیبا باشد». درگفتگوهای معمولی گاهی اصطلاحات اخلاقی درباره ی آثار هنری و یا بالعکس اصطلاحات استتیک درباره اعمال اخلاقی بکار برده می شود مانند زندگانی زیبا، عواطف زیبا، عمل زشت، شعر خوب، تابلوی موذی.

در یک عمل شجاعانه و حیات متواضعانه که در راه انجام تکلیف وقف شده باشد زیبائی موجود است. بالعکس تفکر و تأمل در زیبائی ممکن است ایده آلیسم و طهارت نفس را که بدون آن حیات اخلاقی میسر نیست تقویت نماید سابقاً رابطه حیات استتیک و حیات اخلاقی را مفصلاً مورد مطالعه قرار داده ایم.

با وجود این زیبا و خوب یکی نیست. بعضی از اعمال اخلاقی هیچ ارزش استتیک ندارد. بالعکس برخی از ماجراهای آتشین و زندگی های پر حرارت و پر کشمکش را با اینکه فاقد جنبه اخلاقی هستند می توان زیبا نامید.

چطورمی توانیم برای ونوس میلو که یکی از زیبا ترین آثار هنری است جنبه و محتوی اخلاقی پیدا نمائیم؟

بالاخره بعضی مناظر که از لحاظ اخلاقی محکوم، مطرود و مذموم اند ممکن است زیبا باشند مانند سابقه گاوها.

خوب وزیبا را یکی شمردن ممکن است هم از لحاظ اخلاقی و هم از لحاظ هنری نتایج مضر و تأسف آور داشته باشد. نتیجه ی آن از لحاظ استتیک و هنری پیدایش آثار مبتذل و بی ارزش «مبلغ اخلاق» است. و از لحاظ اخلاقی جانشین شدن خواب وخیال بعمل و اقدام است. پس نمی توان گفت که زیبا و خوب یکی است.

نظریات مختلف درباره ی زیبا

تعریف زیبا بطور مثبت مسئله مشکلی است وعده ی زیادی از متفکرین در این زمینه نظریاتی اظهار نموده اند که ما فقط بذکر نظریه ارسطو و کانت اکتفا خواهیم کرد.

نظریه ارسطو

Image result for ‫ارسطو‬‎

ارسطو که یکی از بهترین مورخین فلسفه (امیل بوترو) او را موسس شناخت زیبائی نامیده تعادل و هماهنگی اجزاء و دقت را صفات ممیزه و اساسی زیبا شمرده است. هنرمند باید کار و اثری را که طبیعت ناقص گذارده تکمیل نماید و به پایان برساند. ولی این عمل وی باید در جهت طبیعت باشد نه مخالف آن. و هر قدر درین راه بیشتر کامیاب گردد اثرش زیباتر خواهد بود. در جائی از پوئتیک خود می گوید: «زیبائی در نظام و بزرگی است.» در تعقیب ارسطو عده از متفکرین چنین تصویر کرده اند که زیبا باید کم و بیش دارای نظم و ترتیب و تناسب و وحدت در تنوع باشد، ولی به نظر نمی آید که بزرگی یکی از عناصر ضروری زیبائی باشد.

در هر صورت تعریف بالا کامل نیست، بسیاری از آثار انسانی با دارا بودن بزرگی و نظام و تناسب به هیچ وجه عواطف استتیک ایجاد نمی نمایند.

لازم است تعریف دقیق تری پیدا کرد و ممیزات و صفات دیگری بر آن اضافه نمود.

ادامه دارد....

 

عرفان و تندرستی...
ما را در سایت عرفان و تندرستی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mhealth-divinea بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1396 ساعت: 10:57