به سوی سعادت76

ساخت وبلاگ

به سوی سعادت

(تعمقی بر افکار اخلاقی، عرفانی، تربیتی بزرگان دین)

از قرنها پیش با استناد به چاپ های سنگی متعدد

تهیه، تدوین، تنظیم:

دکتر جهاندار مهر افشا

قسمت هفتاد و ششم

قسم سوم: كه «زهد فضل‏» باشد، دو نوع است:

اول: آن است كه: از زيادتر از قدر حاجت، از حلال، احتراز كند.اما قدر ضرورى‏از طعام و لباس و سكنى و اثاث الدار و زن، و آنچه وسيله اينها است از: مال و جاه راترك نكند.بلكه از آنها متمتع گردد.

دوم: آن است كه: جميع آنچه نفس از آن متمتع مى‏شود و لذت مى‏يابد ترك نمايد،اگر چه قدر ضرورت باشد.نه به معنى اينكه اينها را بالمره ترك كند، زيرا كه: آن ممكن‏نيست، بلكه به اين معنى كه: آنچه را مرتكب مى‏شود نه از جهت لذت يافتن باشد، بلكه‏از راه اضطرار و توقف بقاء حيات بر آن باشد، مانند: اكل ميته.

و حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - به اين نوع از زهد اشاره فرمودند درحديثى كه مى‏فرمايد: «زاهد در دنيا كسى است كه: ترك كند حلال دنيا را از ترس‏حساب آن.و حرامش را از بيم عقاب آن‏» .

و به اين، راجع است آنچه حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - فرمودند كه: «همه‏زهد در ميان دو كلمه از قرآن است كه خداى - تعالى - مى‏فرمايد:

«لكيلا تاسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتيكم‏»

مضمون آنكه: «تاسف مخوريدبر آنچه در دنيا از شما فوت مى‏شود.و شاد مشويد به آنچه بشما رو مى‏آورد» .

قسم چهارم: و آن «زهد معرفت‏» است، آن است كه: ترك كند جميع ماسوى الله‏را، و قطع علاقه از آن نمايد.حتى از جان و بدن خود.و مصاحبت‏با بدن هم از راه‏الجاء و اكراه بوده باشد.

و به اين مرتبه حضرت صادق - عليه السلام - اشاره فرمودند كه: «زهد، كليد درآخرت و نجات از نار است.و آن اين است كه: ترك كنى هر چيزى را كه تو را از خدامشغول مى‏كند» .

و مخفى نماند كه التفات به بعض آنچه ما سوى الله است، كه از جمله ضروريات‏است، مانند: قدر ضرورى از اكل و شرب و لباس و آمد و شد با مردم و گفتگوى با ايشان‏و اصلاح مسكن و امثال اينها با اين مرتبه از زهد منافات ندارد، زيرا كه: مقصود از قطع‏علاقه از دنيا رو آوردن دل است‏به خدا.و اين بدون حيات و زندگى متصور نيست.وحيات، موقوف است‏به ضرورياتى چند.پس هرگاه كسى اقتصار به اين ضروريات‏نمايد به قصد محافظت‏بدن و استعانت از بدن بر امر عبادت و بندگى، چنين شخصى‏مشغول به غير خدا نخواهد بود.همچنان كه كسى كه در سفر حج، راحله خود را علف‏دهد به جهت اينكه او را به مكه رساند معرض از حج نيست.

بلى بايد بدن را در راه خدا به منزله مركب داند در راه حج، همچنان كه مقصود از تهيه ضروريات مركب محافظت آن است از براى اينكه آدمى را به مقصد برساند.نه‏پرورش و لذت بردن آن.همچنين بايد مقصود از اكل و شرب و لباس و سكنى،محافظت‏بدن باشد به جهت عبادت خدا و بندگى او.پس به قدرى كه محافظت، بر آن‏موقوف است اكتفا نمايد، نه آنكه مقصود تن پرورى و تنعم باشد.و اگر لذتى بر آن‏مترتب شود ضرر ندارد بعد از آنكه مقصود بالذات نباشد.

و بدان كه: شكى نيست كه تحصيل زيادتر از قدر آنچه آدمى به آن محتاج است، ونگاه داشتن فاضل بر آنچه رفع احتياج را مى‏كند، منافى مرتبه زهد است.و اما آنچه به‏آن احتياج است و در اكل و شرب و لباس و سكنى و اثاث الدار و زن، و فى الجمله «جاهى‏»  كه دفع ظلم و ستم از خود كند منافات با زهد ندارد، و ليكن از براى آنها نيزمراتبى چند است.و بعضى از علماى اخلاق گفته‏اند كه: غايت زهد در خوراك، آن‏است كه زياده از قوت شبانه روزى را نگاه ندارد، چنانچه زيادتى داشته باشد به‏مستحقين بذل كند.و آن را هم نان جو قرار بدهد نهايت زهد خواهد بود.

و ليكن بعضى اوقات نان گندم خوردن، بلكه يك نان خورش نيز ضميمه آن نمودن،به شرط آنكه از چيزهاى بسيار لذيذ نباشد بلكه بعضى وقتها گوشت نيز تناول كردن بازهد منافات ندارد.

و در لباس، اقتصار كند به آنچه از پنبه يا پشم باشد.و اينقدر از آنها تحصيل كند كه‏بدن او را بپوشاند.و از گرما و سرما او را محافظت كند.و اگر دو جامه يا سه جامه هم‏داشته باشد كه چون يكى را بشويد آن ديگر را بپوشد با زهد منافاتى ندارد.

و از خانه اين قدر جويد كه: خود و عيال خود را از گرما و سرما و نظر مردم بپوشاند.

و از فرش و ظرف و ديگ و كوزه و امثال اينها از اثاث خانه به قدر رفع حاجت‏اكتفا كند.و تجاوز به غير ضروريات نكند.و به محض احتمال حاجت، يا از راه ظن به‏احتياج به آن، در سالى يك دفعه آنها را حبس ننمايد.

و از زن به اين قدر بسازد كه سورت  قوت شهويه او را بشكند.و رفع مشاغل‏ضروريه او را بكند.

و در خصوص مال، بايد اگر كاسب باشد همين كه به قدر احتياج آن شبانه روز راكسب كرد كسب را ترك كرده مشغول امر دين خود شود.و اگر ملكى يا مستقلى داشته‏باشد شرط زهد آن نيست كه آن را دست‏بردارد.

بلى مقتضاى زهد آن است كه: آنچه از محصول آن از قوت ساليانه زياد باشد نگاه‏ندارد.

و بعضى گفته‏اند كه: چنين شخصى كه احتياط ساليانه خود را كند از جمله ضعفاءزاهدين است.و از درجات عاليه زاهدين بهره و حظى ندارد و غايت زهد، آن است كه:

چون قوت يك روزه داشته باشد به آن اكتفا نمايد.و ديگر احتياط بعد را نكند.

همچنان كه طريقه طوايف انبيا، و زمره اوصيا و جماعتى از اتقيا بوده است.

و همچنان كه والد ماجد حقير - قدس سره - فرموده است، حق آن است كه: حكم‏زهد به اختلاف اشخاص و اوقات مختلف مى‏شود، زيرا كه شان يك نفر تنها، غير از شان‏صاحبان عيال است.و كسى كه قدرت بر كسبى ندارد، و همت او بر تحصيل علم و عمل‏مقصور است، حال او غير از حال اهل كسب و صنعت است.و همچنين اوقات و اماكن‏مختلف است.در بعضى ولايات و نسبت‏به بعضى از اشخاص تحصيل قدر ضرورى درهر روز ممكن است و در بعضى ديگر چنين نيست.

پس لايق هر كسى آن است كه: مجتهد نفس خود باشد.و ملاحظه وقت و حال ومكان را بكند و ببيند كه: اصلح از براى امر آخرتش، و باعث اطمينان قلب و جمعيت‏خاطر او، نگاهداشتن چه قدر است و چه جنس، كه اگر از آن كمتر باشد متمكن ازتحصيل آخرت نيست.همان را نگاه دارد و زايد بر آن را ترك كند.و چنين شخصى‏بعد از آنكه در نگاهداشتن اين قدر قصد خود را از براى خدا خالص كند از زهد واقعى‏خارج نخواهد شد.اگر چه اكتفا به كمتر تواند نمود.

و همچنان كه حضرت امام همام جعفر صادق - عليه السلام - در حديث مكالمه او باسفيان ثورى و اصحابش - كه ثقة الاسلام كلينى در جامع كافى روايت كرده - فرموده‏است، صريح در اين است.و در آن حديث مذكور است كه: «سلمان فارسى قوت سال‏خود را از حصه خود از بيت المال نگاه مى‏داشت.و ابو ذر را چند شتر و چند گوسفندبود كه به محصول آنها معاش مى‏كرد.و در آن حديث است كه: انصارى را چند بنده‏بود و آنها را در وقت مردن آزاد كرد.حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - چون مطلع‏شد فرمود: اگر مى‏دانستم نمى‏گذاردم او را در مقبره مسلمين دفن كنيد، بنده‏هاى خود راآزاد كرد و اطفال صغار خود را واگذارد كه از مردم سئوال كنند» .

و اما در خصوص جاه، كه عبارت است از وقع در دلهاى مردم و اعتبار در نظرايشان، پس مذكور شد كه: قدرى از آن به جهت انتظام امر معيشت و دفع شر اشرار بازهد منافات ندارد.

و بعضى از علماء گفته است كه: اگر چه قدر ضرورت از آن، منافات نداشته باشد بازهد، و ليكن منجر به جائى مى‏شود كه آدمى را به هلاكت رساند.پس اولى و «اليق‏»  آن است كه: آدمى مطلقا طلب وقع و اعتبار و مرتبه در نظر مردم نكند.

بلى آن مرتبه كه بدون سعى، خدا به بعضى مى‏دهد به جهت ترويج دين يا به سبب‏بعضى از صفات و كمالات، منافاتى با زهد ندارد. همچنان كه جاه پيغمبر آخر الزمان - صلى الله عليه و آله - از همه كس بالاتر بود.و زهد او از همه عالم بيشتر.و حق آن است‏كه: جاه نيز مانند مال است.و بسيار مى‏شود كه آدمى در ولايتى يا زمانى اتفاق مى‏افتدكه گذران امر معيشت او به قدرى از جاه و مرتبت موقوف است، پس در اين قدر حرجى‏نيست.و منافاتى با زهد ندارد، و از دنيا نيست.همچنان كه از اخبار و آثار نيز مستفاد مى‏شود.

ادامه دارد....

تحقیقی بر زیبائی (استتیک)

تهیه و ترجمه از متون قدیمی

دکتر جهاندار مهر افشا

Image result for ‫ازیبایی شناسی‬‎

قسمت هفتم

استتیک تجربی

برخی از دانشمندان خواسته اند روش تجربی را که ثمر بخش ترین روش های علمی است در شناخت زیبائی نیز بکار برند تا نتایج دقیق و صریح بدست آورده شود.

مهم ترین شناخت زیبائی تجربی عبارت از نظریه فکنر دانشمند معروف آلمانی است. فکنر دو نوع شناخت زیبائی تشخیص و آنها را در مقابل هم قرار داده است اولی از اصول کلی و نظریات مطلق حرکت کرده و نتایج جزئی و خصوصی استنتاج می نماید- دومی از عناصر اصلی و اولیه شروع کرده به تدریج به نظریات کلی می رسد. این قسم شناخت زیبائی تجربی است و نقطه حرکت آن آزمایش در مورد مطبوع و نامطبوع است.

بعقیده فکنر صفت ممیزه و خاصه حظ استتیک عبارت از مستقیم و بدون واسطه بودن آنست استتیک تجربی در واقع یک رشته یا بخشی از پسیکوفیزیک (که هدف و موضوع آن عبارت از اندازه گیری احساس بوسیله موثرهای خارجی و طبیعی است) خواهد بود.

البته حظی که از شنیدن و دیدن اشیاء زیبا در انسان پدید می آید مانند حظهای دیگر نفسانی کیفی بوده و فی نفسه اندازه پذیر نیست ولی می توان یکنوع اندازه گیری که امروز در علوم طبیعی معمول است در آن نیز بکار برد. بدین ترتیب که عده اشخاص را که یک شکل یا ترکیب رنگها یا تناوب صداها را ترجیح می دهند شمرده هر رابطه و تناسبی که طرفدار بیشتر داشته باشد بهتر و رضایت بخش تر خواهد بود.

اگر رابطه ای دو برابر رابطه دیگر مورد تصدیق واقع شود، دو برابر بهتر خواهد بود. مثلاً اشکال مختلف چهارضلعی را بیکعده اشخاص نشان داده و از آنها درخواست می نمایند اشکال مزبور را (بدون در نظر گرفتن محتویات آنها مانند در و پنجره و چهارچوبه) در نظر گرفته و شکلی را که بیشتر مطبوع می یابند انتخاب نمایند. بدین ترتیب می توان خوش آیندترین و ناخوش آیندترین آنها را از هم جدا کرده سلسله مراتبی بدست آورد.

اگر ده شکل چهار ضلعی را که رابطه اضلاع آنها با یکدیگر مختلف است از مقوای سفید درست کرده و به یک عده اشخاص نشان بدهیم خواهیم دید که اکثریت، آنها شکلی را که دو ضلع آن 21 و دو ضلع دیگرش 34 سانتیمتر است انتخاب خواهند کرد. تنها چند نفر چهار ضلعی کامل را ترجیح داده و مابقی آنرا طرد خواهند نمود. فکنر معتقد است که علت ترجیح آن چند نفر نیز نتیجه ی سوابق ذهنی آنها است نه عواطف خالص آنها. باین معنی چنین فکر می کنند که چون چهارضلعی کامل از تمام اقسام چهار ضلعی ها منظم تر است پس باید رضایت بخش تر هم باشد.

ادامه دارد....

 

عرفان و تندرستی...
ما را در سایت عرفان و تندرستی دنبال می کنید

برچسب : سعادت, نویسنده : mhealth-divinea بازدید : 51 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 19:54