به سوی سعادت
(تعمقی بر افکار اخلاقی، عرفانی، تربیتی بزرگان دین)
از قرنها پیش با استناد به چاپ های سنگی متعدد
تهیه، تدوین، تنظیم:
دکتر جهاندار مهر افشا
قسمت هفتاد و نهم
فضيلت و شرافت فقر و فقرا
اقسام فقر، اگر چه - همچنان كه - دانستى مختلفاند وليكن صفت فقر«فى نفسه» نسبتبه غنا افضل است.و اخبار در ستايش آن بسيار است.
حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - فرمودند كه: «بهترين اين امت، فقراىايشاناند» .
و فرمود: «پروردگارا! مرا زندگانى و مردن درويشان ده.و در زمره ايشان مرامحشور گردان» .
و فرمود كه: «زينت فقر از براى مؤمن بيشتر است از لجام از براى اسب» .
يعنى همچنان كه لجام، اسب را از ورطههاى هلاكت نگاه مىدارد، فقر نيز مؤمن رااز آن بهتر از فساد محافظت مىكند.
«شخصى از حضرت رسول - صلى الله عليه و آله - از فقر سؤال كرد.حضرت فرمود:
خزينهاى است از خزاين خدا.بار دوم بپرسيد.فرمود: كرامتى است از خدا.بار سوم بازپرسيد.فرمود: چيزى است كه: نمىدهد خدا آن را مگر به پيغمبر مرسل، يا مؤمنى كهدر نزد خدا كريم باشد» .
و فرمود كه: «در بهشت غرفهاى است از يك دانه ياقوت سرخ، كه اهل بهشت نگاه بهآن مىكنند، چنان كه اهل زمين به ستارگان نظر مىكنند.داخل آنجا نمىشود مگر پيغمبر فقير، يا مؤمن فقير» .
از آن حضرت مروى است كه: «در روز قيامت فقراى امت من از قبر بر نخواهندخواست مگر با جامههاى سبز.و گيسوان ايشان به در و ياقوت بافته شده خواهد بود.وعصاهائى از نور در دستخواهند داشت.و بر منبرها نشسته خواهند بود.چونپيغمبران ايشان را ببينند گويند: اينها ملائكهاند.و ملائكه ايشان را بينند گويند: پيغمبراناند.ايشان گويند: ما نه پيغمبريم و نه ملك، بلكه طايفهاى از فقراى امت محمديم.گويند: شما به چه عمل به اين مرتبه رسيديد؟ ايشان جواب دهند كه: ما اعمال بسيار نداشتيم، و روزها به روزه و شبها به عبادت نگذرانديم و ليكن نماز پنجگانه خود را به جا آورديم.و چون نام محمد را مىشنيديم اشكها بر رخسارهاى خود فرو مىريختيم» .
و حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «خدا با من تكلم كرد و فرمود:
اى محمد! من هرگاه بندهاى را دوست داشته باشم سه چيز به او عطا مىكنم: دل او را محزون مىكنم.و بدن او را بيمار مىكنم.و دست او را از مال دنيا خالى مىگردانم.وهر گاه بندهاى را دشمن داشته باشم سه چيز به او مىدهم: دل او را شاد و مسرور مىكنم.و بدنش را صحيح مىگردانم.و دست او را از اموال دنيويه پر مىكنم» .
و فرمود كه: «مردم همه مشتاق بهشتاند، و بهشت مشتاق فقرا است» .
و مروى است كه: «فرداى قيامت جمله زهاد و عباد از تقصير طاعتخود عذرخواهند.و حق - تعالى - از فقرا عذر خواهى كند و فرمايد: اى بنده من! دنيا را به توندادم نه از اين جهتبود كه دنيا به تو حيف بود بلكه از آن جهتبود كه تو به دنياحيف بودى.
دنيات ندادهام نه از خوارى توست كونين فداى يك نفس زارى توست
هر چند دعا كنى اجابت نكنم زيرا كه مرا محبت زارى توست
برخيز و بر صفوف اهل قيامتبگذر و هر كه را كه بينى بر تو حقى داشته باشد و دردنيا بر تو اكرامى كرده باشد دست او را بگير و با خود به بهشتبر» .
و فرمود كه: «بسيار با فقرا آشنائى كنيد و بر ايشان حق خود را ثابت كنيد، كه از براىايشان دولتى خواهد بود.شخصى عرض كرد كه: چه دولتى از براى ايشان خواهد بود؟ فرمود كه: در روز قيامتبه ايشان خطاب خواهد رسد كه: نگاه كنيد هر كه شما را قرص نانى، يا شربت آبى، يا جامهاى داده باشد دست او را بگيريد و به بهشتبريد» .
و فرمود كه: «اگر مىخواهيد ببينيد پادشاهان را، نظر كنيد به ضعيفان خوارژوليده موى غبار آلوده، كه دو جامه كهنه بر خود پيچيدهاند، نه ايشان را كسى مىشناسد و نه ايشان كسى را مىشناسند» .
از آن حضرت مروى است كه: «چون زمانى بيايد كه مردم فقراى خود را خوار ودشمن دارند و به تعمير دنيا مشغول شوند و به جمع درهم و دينار رو آورند، خداايشان را به چهار چيز مبتلا مىكند: قحط.و خوف از سلطان.و خيانتحكام.و تسلط دشمنان» .
از اهل بيت - عليهم السلام - مروى است كه: «اگر خدا بندهاى را دوست داشته باشداو را مبتلا مىكند، و چون محبت او بيشتر شد، اهل و عيال و دولت و مال را از او مىگيرد» .
و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «از براى شيعيانخالص در دولت اهل باطل نيست، مگر به قدر قوت، اگر چه از مشرق به مغرب روند واز مغرب به مشرق، كه زيادتر از قوت عايدشان نخواهد شد» .
و نيز از آن حضرت مروى است كه: «فقراى مؤمنين چهل هزار هزار سال پيش ازاغنيا در روضههاى بهشتسير خواهند كرد.و مثل اين، مثل دو كسى است كه: به آبدارخانهاى بگذرند و يكى را ببينند كه هيچ ندارد، بگويند: او را روانه كنيد.ديگرى راببينند كه از مال مملو استبگويند او را نگاه داريد» .
و آن حضرت فرمود كه: «چون روز قيامتشود خدا مىفرستد به نزد فقراء مؤمنين، مانند كسى كه عذر خواهى كند.و پيغام مىدهد كه به عزت خودم سوگند كه: من شما رادر دنيا فقير نكردم از خوارى و بىقدرى شما، و هر آينه امروز خواهيد ديد كه چه باشما مىكنم.پس نظر كنيد به هر كه در دنيا به شما نيكى كرده باشد دست او را بگيريد وداخل بهشت كنيد.شخصى از فقرا عرض خواهد كرد كه: پروردگارا! اهل دنيا در دنيازنان متعدد گرفتند و لباسهاى فاخر پوشيدند و طعامهاى لذيذ خوردند و در خانههاىرفيع نشستند و اسبان راهوار سوار شدند، به ما امروز نيز مثل ايشان عطا كن.خطابپروردگار رسد كه: امروز از براى تو و هر يك از شما هفتاد برابر آن چيزى است كه بهاهل دنيا دادم، از روزى كه دنيا خلق شده تا روزى كه منتهى شد» .
روزى آن حضرت به بعضى از اصحاب خود فرمودند كه: «آيا داخل بازارمىشوى؟ و آيا مىبينى كه ميوه يا چيز ديگر كه آن را مىفروشند و تو آن را خواهى وقدرت بر خريدن آن نداشته باشى؟ عرض كرد: بلى.فرمود: آگاه باش كه از براى تو بهعوض هر چه مىبينى و نمىتوانى بخرى يك حسنه است» .
و از حضرت كاظم - عليه السلام - مروى است كه: «خداى - تعالى - مىفرمايد كه: منغنى را غنى نكردم به جهت كرامتى كه بر من داشت، و فقير را فقير نكردم به سببخوارى كه در نزد من داشت، بلكه غنا و فقر چيزى است كه: به آن اغنيا و فقرا راامتحان مىكنم.و اگر فقرا نبودندى اغنيا مستوجب بهشت نگشتندى» .
و حضرت امام رضا - عليه السلام - فرمود كه: «هر كه ملاقات كند فقير مسلمى را وبر او سلام كند به خلاف سلامى كه به غنى مىكند، ملاقات خواهد كرد خدا را در روزقيامت در حالتى كه بر او غضبناك باشد» .
لقمان پسر خود را وصيت مىنمود، گفت: «اى فرزند! كسى را به جامه كهنه، حقيرنشمارى، كه خداى تو و او يكى است» .
منقول است كه: «شخصى به نزد يكى از بزرگان دين رفت و گفت: دعائى در حق منكن، كه محتاجم و عيالمند، و عيال من به من ايذاء مىرساند.آن شخص بزرگ گفتكه: هر وقت عيال تو گويد: نه آرد داريم و نه نان.تو آن وقت دعا به من كن كه دعاى تودر آن وقتبهتر است از دعاى من.پس هان اى فقير مسكين! قدر اين صفت را بدان واز آن اندوهناك مباش، كه دو روزه فانى به هر نحو كه باشد خواهد گذشت و تا چشم برهم زنى وقت كوچ غنى و فقير يكساناند» .
شنيدهايم كه محمود غزنوى شب دى
شراب خورد و شبش جمله در سمور گذشت
گداى گوشه نشينى لب تنور گرفت
لب تنور بر آن بينواى عور گذشت
على الصباح بزد نعرهاى كه اى محمود
شب سمور گذشت و لب تنور گذشت
جانا دنيا چون «برق خاطف» در گذر است.و لحظهاى آن را توقف نيست.به لقمهنانى سيرى، و به شربت آبى سيراب.چنان تصور كن كه در آنچه از عمر تو گذشته استتمام اموال دنيا از تو بود، و همه نعمتها را صرف نمودى، ببين حال تو با آن فقيرى كه بهنان جوى قناعت كرد چه تفاوت دارد؟ و آينده را هم كه نمىدانى چه نوع خواهد بود.
در حدود رى يكى ديوانه بود
سال و مه كردى به كوه و دشت گشت
در تموز و دى به سالى يك دو بار
جانب شهر آمدى از سوى دشت
گفتى اى آنانكه تان آماده بود
گاه قرب و بعد از اين زرينه طشت
توزى و كتان به گرما پنج و شش
قاقم و قندر، بسرما هفت و هشت
راحت هستى و رنج نيستى
بر شما بگذشت و بر ما هم گذشت
بلكه بايد فقير، در نهايتخوشنودى و شادى باشد، كه از آفات مال و غنا بر كنار، واز حساب روز شمار فارغ البال است.و خداوند عالم خود از او عذر خواهد خواست.
و در اخبار وارد است كه: «دوستترين بندگان نزد خدا، فقيرى است كه: به روزىخود قانع، و از خداى خود راضى باشد» .
بلكه حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرمود كه: «احدى افضل از فقير نيست،هر گاه از خدا راضى باشد» .
و از آن حضرت مروى است كه: «خداى - تعالى - در روز قيامتخواهد فرمود كه:
كجايند برگزيدگان خلق من؟ ملائكه عرض كنند: پروردگارا! ايشان كيستند؟ خطابرسد كه: فقراى مسلمين، كه به داده من قانع، و به قضاى من راضى بودند.ايشان راداخل بهشت كنيد.پس ايشان به بهشت در آيند و به عيش و عشرت بگذرانند و مردمانگرفتار محاسبه خود باشند» .
و فرمود كه: «هيچ غنى و فقيرى نيست مگر اينكه در روز قيامت آرزو خواهد كردكه كاش در دنيا زياده از قوت خود را نداشتندى» .
و اين، به سبب فايده فقر، و مرتبه فقرا خواهد بود، كه بر ايشان معلوم خواهد شد.
اندر آن سر برهنه جمعى را بر سر از عرش سايبان بينى
و اندر آن پا برهنه قومى را پاى بر فرق فرقدان بينى
بلكه فقيرى كه به فقر خود راضى، و به هر چه گذرد شاكر باشد، در دنيا نيز به راحتمىگذراند.نه او را بيم از سلطان و وزير، و نه اميد از شاه و امير.نه زحمت جمع مال، ونه تصديع حفظ آن.پادشاهى استبه صورت گدا، و گدائى است در حقيقت پادشاه.
اگرت سلطنت فقر ببخشند اى دل كمترين ملك تو از ماه بود تا ماهى
خشت زير سر و بر تارك هفت اختر پاى دست قدرت نگرو منصب صاحب جاهى
ادامه دارد....
تحقیقی بر زیبائی (استتیک)
تهیه و ترجمه از متون قدیمی
دکتر جهاندار مهر افشا
قسمت دهم
ابه او اوینیاک با مراعات تمام قواعدی که ارسطو وضع نموده یک قطعه خیلی ساده و متوسط از خود بیادگار گذارده که کنده درباره ی آن می نویسد: «من خیلی ممنونم که آبه تمام قاعد ارسطو را دقیقاً بکار برده است ولی نمی توانم ارسطو را معذور بدارم از اینکه با قواعد موضوعه ی خود منشأ چنین قطعه تراژدی بد و بی ارزش گردیده است».
قطع نظر از آثار هنری بنظر می آید که در مورد انتقاد هنری بویژه انتقاد ادبی هم نمی شود قواعد ثابتی بکبار برد برنت یر مدعی بود که انتقاد مستقل از تمایلات شخصی نموده است ولی بعد معلوم شده که نظریات و قضاوت های او چقدر جنبه شخصی داشته و از اینرو مورد قبول همه واقع نشده است.
بر خلاف انتقاد اصولی و برون ذاتی مذکور در بالا آناتول فرانس و ژل لومتر معتقد بانتقاد مبتنی بر دید شخصی بوده اند منتقد تنها می تواند عواطفی را که آثار مورد مطالعه در او تولید می نمایند بیان نماید. آناتول فرانس می گوید: «منتقد خوب آنست که ماجراهای روح خود را در خلال شاهکارها بیان نماید» و در جای دیگر می نویسد: « نه جذبه کلئوپاتر تحت فرمول در می آید و نه لطف اشعار راسین» ولی باید اعتراف کرد که خود اینها هم از اشتباه و خطا مصون نمانده اند.
آناتول فرانس درباره ی زلا ژل لومتر درباره ژرژانه انتقاد ناروائی کرده اند بعلاوه باید قبول کرد که در موضوع هنرهای زیبا هر کس را نمی توان بیکسان صلاحیت دار شمرد. در موضوع هنرهای زیبا باید اصل صلاحیت را که استورات میل در مشرب اخلاقی خود پیشنهاد کرده بکار برد.
یعنی در آثار زیبا و تشخیص ارزش آنها نیز باید توافق نظر اشخاص صلاحیتدار و خبره را در نظر گرفت.
تنها با بکار بردن این اصل یعنی توافق نظر اشخاص خبره است که می توانیم «از حقایق شناخت زیبائی» گفتگو نمائیم.
بدین ترتیب می توان گفت که حقایق شناخت زیبائی مانند حقایق اخلاقی، احکام و مقیاسهائی هستند که فعلاً مورد قبول همه اشخاص صلاحیتدار بوده و باید روزی مورد قبول همه واقع شوند.
از طرف دیگر شناخت زیبائی را می توان علم دستوری نامید باین معنی که می تواند ارزش آثار را معین نماید ولی نمی تواند قواعد و دستور های صریح و دقیق برای هنرمند یا اشخاصی که بانتقاد آثار مزبور می پردازند وضع کند.
هر علم دو هدف دارد: هدف نظری و هدف عملی هدف شناخت زیبائی هدف نظری آن عبارت از ارضاء احتیاج نظم و ترتیب و تشفی غریزه کنجکاوی بشر است و هدف عملی آن استفاده در عمل و زندگی می باشد.
شناخت زیبائی نیز مانند تمام علوم دیگر دو هدف دارد نظری و عملی.
از یکطرف حس کنجکاوی انسان را که به سوی شاهکارها و آثار بزرگ منعطف بوده یا عاطف و احساساتی را که زیبایئ اشیاء و موجودات در او پدید می آورد، ارضاء و قانع می نماید. بسیاری از جوانان به مسائل مربوط به هنرها بویژه نقاشی، موسیقی و شعر علاقه پیدا می نمایند. استتیک افکار و اندیشه های آنان را بعالم درونی که کلید فهم و حل اسرار مزبور در آنست متوجه می سازد. بقول بندتوکروچه «اگر شناخت زیبائی خوب تعلیم داده شود ممکن است به منزله ی مقدمه فلسفه باشد».
از طرف دیگر شناخت زیبائی هدف عملی نیز دارد منظور این نیست که دانش مزبور می تواند هنرمند تربیت نموده و بار آورد. یا این استعداد شگفت انگیز یعنی فعالیت خالقه را در اشخاص بوجود بیاورد.
اگر استتیک نمی تواند هنرمند بوجود بیاورد از طرف دیگر هنرمندانی نیز هستند که از دانش مزبور هیچگونه اطلاعی ندارند و در عمرشان کتاب استتیکی باز نکرده اند.
با این وجود می دانم که بعضی از هنرمندان بزرگ علاقه خاصی با این دانش داشته اند چنانکه شیلر شاعر و نویسنده معروف آلمانی مباحث زیادی در این باب با نابغه نامی گوته کرده است. پس استتیک نه لازم است و نه کافی است. ولی در هر صورت مطالعه آن برای هر هنرمند مفید است. همانطوریکه مطالعه علم اخلاق برای آنهائی که طبعاً پاکدامن و با تقوی هستند خالی از فایده نمی تواند باشد.
ادامه دارد....
عرفان و تندرستی...
برچسب : سعادت, نویسنده : mhealth-divinea بازدید : 38